قلب شکسته پارت ۵ 💔 (:
از زبان ا.ت :
صبح با نور خورشید بیدار شدم یه نگاهی به دورم کردم جیمین خواب بود ، ووییی چقد تو خواب کیوته اروم رفتم سمتش و نشستم پایین تختش و بهش خیره شدم . که یه پَر لایه موهاش دیدم رفتم نزدیکش تا اون پَر رو بردارم که یهو صدایه داد شوگا اومد جیمینم از خواب پرید و از اونجایی که سرم نزدیک سرش بود سرش خورد به سرم و منم پرت شدم .
جیمین : عه ا.ت حالت خوبه ؟
ا.ت : آره خوبم ولی این صدایه شوگا بود ؟ ( همینجوری سرشو میماله )
جیمین : بدو بریم .
ا.ت : منو جیمین با سرعت از اتاق اومدیم بیرون که دیدم پسرا دور شوگا هستن و شوگا هم پایین پله هاست و بیهوشه .
جیمین : یونگییییییییییی !
ا.ت : سریع پسرا رو بردم عقب و نشستم پیش یونگی و دوباره از قدرتم استفاده و یه تیکه از قلبمو بهش دادم که بهوش اومد ولی خیلیییی درد قلبم زیاد بود ولی به رو نیاوردم .🥲
جیمین : هیونگ حالت خوبه ؟
شوگا : آره خوبم ولی من چم شده بود .
تهیونگ: ماهم نفهمیدیم فقط صدایه داد تو به گوشمون رسید .
جیهوپ : لابد باز تو هنوز چشمات بسته بوده و داشتی از پله ها میرفتی پایین .
نامجون : ممنون ا.ت .
ا.ت : خواهش میکنم کاری نکردم .😊
یونگی : چه خبره ؟
جین : ا.ت تیکه ای از قلبشو بهت داد .
[ بچه ها علامت خودمو با / نشون میدم ]
/ شوگا پاشد و رفت سمت ا.تو محکم بغلش کرد .
شوگا : ممنون ا.ت !
ا.ت : خواهش میکنم 😂 خب دیگه من برم بابت دیشب ممنون .
جین : خب صبحونه بخور بعد برو .
ا.ت : نه ممنون شماهم شاید کار داشته باشید دخترا هم منتظرمن .😉
کوک : هر جور راحتی .
ا.ت : ممنون.
از پسرا تشکر کردم و ساعتمو گرفتمو سمت عمارت دخترا رفتم رسیدم تا رسیدم یهو یه نفر هولم داد تو عمارت و بردم تو پذیرایی دیدم دخترا بودن 😂
سانا : خونه اعضایه بی تی اس چطور بود ؟
هیونا : از قدرتت خبر دارن ؟
جینا: شب کجا خوابیدی؟
همه ی دخترا باهم : عهههه بگووووو دیگهههههه ( داد )
ا.ت : مگه میزارین ( داد )
سانا : خب الان خفه ایم دیگه بگو .
ا.ت : کل ماجرا رو گفتم دخترا پاشدن و کلی جیغ زدن .
سانا : باورم نمیشه الان یه تیکه از قلب تو داره تو قلب ۲ تا از اعضایه BTS میتپه .😆😆😆😆
ا.ت : آره ولی قلبم خیلیی درد میکنه .
هیونا : خب ببین چند تا قلب داری !
ا.ت : نگاه کردم ۸ تا بود .
هیونا : سعی کن دیگه زیاد اینکارو نکنی .
ا.ت : کارمه دقیق تر بگم نصفی از زندگیمه .
جینا : یعنی تهش تو باید بمیری ؟
ا.ت : همه تهش میمیرن .
سانا : درسته ( ناراحت )
ا.ت : چیه ؟ سانا ؟😐
سانا : آخه تو خیلی زود داری میری ( گریه )
ا.ت : اخیی قربونت برم ناراحت نباش دیگه.🥲
جینا : خب نظرتون چیه برايه اینکه از فاز غم بیاییم بیرون بریم بیرون دور دور .😉
ا.ت : عشق خودمی ولیییییییی ......
جینا : چی ؟
ا.ت : بیایین لباسامون ست باشه .
همه : اوکی .
ا.ت : ......
لباسی که میپوشن اسلاید ۲
لایک و کامنت 💜
صبح با نور خورشید بیدار شدم یه نگاهی به دورم کردم جیمین خواب بود ، ووییی چقد تو خواب کیوته اروم رفتم سمتش و نشستم پایین تختش و بهش خیره شدم . که یه پَر لایه موهاش دیدم رفتم نزدیکش تا اون پَر رو بردارم که یهو صدایه داد شوگا اومد جیمینم از خواب پرید و از اونجایی که سرم نزدیک سرش بود سرش خورد به سرم و منم پرت شدم .
جیمین : عه ا.ت حالت خوبه ؟
ا.ت : آره خوبم ولی این صدایه شوگا بود ؟ ( همینجوری سرشو میماله )
جیمین : بدو بریم .
ا.ت : منو جیمین با سرعت از اتاق اومدیم بیرون که دیدم پسرا دور شوگا هستن و شوگا هم پایین پله هاست و بیهوشه .
جیمین : یونگییییییییییی !
ا.ت : سریع پسرا رو بردم عقب و نشستم پیش یونگی و دوباره از قدرتم استفاده و یه تیکه از قلبمو بهش دادم که بهوش اومد ولی خیلیییی درد قلبم زیاد بود ولی به رو نیاوردم .🥲
جیمین : هیونگ حالت خوبه ؟
شوگا : آره خوبم ولی من چم شده بود .
تهیونگ: ماهم نفهمیدیم فقط صدایه داد تو به گوشمون رسید .
جیهوپ : لابد باز تو هنوز چشمات بسته بوده و داشتی از پله ها میرفتی پایین .
نامجون : ممنون ا.ت .
ا.ت : خواهش میکنم کاری نکردم .😊
یونگی : چه خبره ؟
جین : ا.ت تیکه ای از قلبشو بهت داد .
[ بچه ها علامت خودمو با / نشون میدم ]
/ شوگا پاشد و رفت سمت ا.تو محکم بغلش کرد .
شوگا : ممنون ا.ت !
ا.ت : خواهش میکنم 😂 خب دیگه من برم بابت دیشب ممنون .
جین : خب صبحونه بخور بعد برو .
ا.ت : نه ممنون شماهم شاید کار داشته باشید دخترا هم منتظرمن .😉
کوک : هر جور راحتی .
ا.ت : ممنون.
از پسرا تشکر کردم و ساعتمو گرفتمو سمت عمارت دخترا رفتم رسیدم تا رسیدم یهو یه نفر هولم داد تو عمارت و بردم تو پذیرایی دیدم دخترا بودن 😂
سانا : خونه اعضایه بی تی اس چطور بود ؟
هیونا : از قدرتت خبر دارن ؟
جینا: شب کجا خوابیدی؟
همه ی دخترا باهم : عهههه بگووووو دیگهههههه ( داد )
ا.ت : مگه میزارین ( داد )
سانا : خب الان خفه ایم دیگه بگو .
ا.ت : کل ماجرا رو گفتم دخترا پاشدن و کلی جیغ زدن .
سانا : باورم نمیشه الان یه تیکه از قلب تو داره تو قلب ۲ تا از اعضایه BTS میتپه .😆😆😆😆
ا.ت : آره ولی قلبم خیلیی درد میکنه .
هیونا : خب ببین چند تا قلب داری !
ا.ت : نگاه کردم ۸ تا بود .
هیونا : سعی کن دیگه زیاد اینکارو نکنی .
ا.ت : کارمه دقیق تر بگم نصفی از زندگیمه .
جینا : یعنی تهش تو باید بمیری ؟
ا.ت : همه تهش میمیرن .
سانا : درسته ( ناراحت )
ا.ت : چیه ؟ سانا ؟😐
سانا : آخه تو خیلی زود داری میری ( گریه )
ا.ت : اخیی قربونت برم ناراحت نباش دیگه.🥲
جینا : خب نظرتون چیه برايه اینکه از فاز غم بیاییم بیرون بریم بیرون دور دور .😉
ا.ت : عشق خودمی ولیییییییی ......
جینا : چی ؟
ا.ت : بیایین لباسامون ست باشه .
همه : اوکی .
ا.ت : ......
لباسی که میپوشن اسلاید ۲
لایک و کامنت 💜
۲.۷k
۱۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.