✧♬♪پـارتـــ46ـــٌ♪♬✧
✧ویو هلن✧
صدای تیر اومد سریع لباس رو پوشیدم دوتا تفنگ برداشتم و رفتم دسطور تیر اندازه دادم اعضا اولش شک بودن ولی بعد اونا هم کمک کردن یکی از دشمن هم بود خدا رو شکر هیچ کس اسیب ندید بعد اون سریع راه افتادم به سمت خونه...
☆ویو کوک☆
وقتی صدای تیر اندازه اومد هممون توی شک بودیم ولی بعد رفتیم کمک وقتی هلن رو موقه تیر اندازی دیدم برای صدمین بار عاشق شدم ولی بعد سریع رفتیم خونه تک تک رفتیم حموم و بعد یه روز خسته کننده و پر استرس روی مبل ولو شدیم
هلن: یادم رفت به بچه ها زنگ بزنم (در حال زنگ زدن)
مکالمه رزی و هلن
رزی: ولی هلن خوبی؟
هلن: اره اره خوبم ببخشید
همه: چراااااا
رزی اروم: گفتم حرف نزنین دیگه
هلن: بلند گوعه؟
همه: اره
هلن: عالی(خنده)
لیسا: حالا چی شد؟(نگران)
هلن: خواستیم شوخی کنیم ببخشید
جنی: یک ماه دیگه میای برای ضبط اون موقه شوخی رو میکنم تو چشت
هلن: گوه خودم
رزی: دیگه تاثیر نداره
جیسو: فردا که قرار خرید داشتیم اون مو...
هلن: باشه هر بلایی خواستین سرم بیارید زنگ زدم نگران نشین
لیسا: اکی حالا که خسته هستی...
همه: باییییی
هلن: بای
قطع کردم و رفتم سمت پله ها: بچه ها من خستم شب بخیر
همه: شب بخیر
رفتم توی تخت که در باز شد همون طور که حدس میزدم کوک بود برگشتم سمت کوک که اومد لبه تخت نشست
کوک: خیلی خسته ای؟
هلن: خیلی
کوک رو همه زد
کوک: حتی برای یه بوس؟
هلن: نه برای یه بوس
شروع کردیم به کیس که بعد سرش رو روی سینم گذاشت بغلش کردم و با هم خوابیدیم
صدای تیر اومد سریع لباس رو پوشیدم دوتا تفنگ برداشتم و رفتم دسطور تیر اندازه دادم اعضا اولش شک بودن ولی بعد اونا هم کمک کردن یکی از دشمن هم بود خدا رو شکر هیچ کس اسیب ندید بعد اون سریع راه افتادم به سمت خونه...
☆ویو کوک☆
وقتی صدای تیر اندازه اومد هممون توی شک بودیم ولی بعد رفتیم کمک وقتی هلن رو موقه تیر اندازی دیدم برای صدمین بار عاشق شدم ولی بعد سریع رفتیم خونه تک تک رفتیم حموم و بعد یه روز خسته کننده و پر استرس روی مبل ولو شدیم
هلن: یادم رفت به بچه ها زنگ بزنم (در حال زنگ زدن)
مکالمه رزی و هلن
رزی: ولی هلن خوبی؟
هلن: اره اره خوبم ببخشید
همه: چراااااا
رزی اروم: گفتم حرف نزنین دیگه
هلن: بلند گوعه؟
همه: اره
هلن: عالی(خنده)
لیسا: حالا چی شد؟(نگران)
هلن: خواستیم شوخی کنیم ببخشید
جنی: یک ماه دیگه میای برای ضبط اون موقه شوخی رو میکنم تو چشت
هلن: گوه خودم
رزی: دیگه تاثیر نداره
جیسو: فردا که قرار خرید داشتیم اون مو...
هلن: باشه هر بلایی خواستین سرم بیارید زنگ زدم نگران نشین
لیسا: اکی حالا که خسته هستی...
همه: باییییی
هلن: بای
قطع کردم و رفتم سمت پله ها: بچه ها من خستم شب بخیر
همه: شب بخیر
رفتم توی تخت که در باز شد همون طور که حدس میزدم کوک بود برگشتم سمت کوک که اومد لبه تخت نشست
کوک: خیلی خسته ای؟
هلن: خیلی
کوک رو همه زد
کوک: حتی برای یه بوس؟
هلن: نه برای یه بوس
شروع کردیم به کیس که بعد سرش رو روی سینم گذاشت بغلش کردم و با هم خوابیدیم
۲.۷k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.