تک پارتی شوگا
#درخواستی
اون خیلی پیش بقیه محبوبه اگه ازم خوشش نیاد چی ؟؟ جمله ایی که یک سال داشت تکرارش میکرد هربار از
یون سو دورش میکرد .
یوجین : فقط بهش بگو ... بگو که دوستش داری اون همین الآنم کلی پیشنهاد رابطه داره اگه نجنبی ممکنه از دستش بدی ! یونگی : راست میگی باید یه فکری واسه اعتراف بهش بکنم
یوجین به ساعتش نگاهی انداخت گفت : داره دیر میشه اگه دیر برسیم این ترم استاد چنگ قطعا حذفمون میکنه ..... راه بیوفت......
استاد چنگ : در این کتاب شخصیت اصلی داستان کیم هه رین برای اعتراف به معشوقش براش نامه مینویسه اونو از علاقش بهش با خبر میکنه
معشوقه هه رین بعداً از خوندن نامه به دربار حاکم پدر هه رین میاد اونو خواستگاری میکنه پدر هه رین اول مخالفت زیادی نشون میده چون معشوقه هه رین فقط یه نظامی بود نه از خانواده سلطنتی اما عشق این دو با تمام پستی بلدی هایی که داشت در آخر به سرانجام میرسه !
هانا : داستان قشنگی بود در عین حال رمانتیک
هیرو : نوشتن نامه خیلی کلاسیک جذابه اما تو دوره ایی که ما زندگی میکنیم ایشون برای اعتراف هر اول رو میرنه و به موبالیش اشاره کرد
یون سو : یونگی شنیدم تو کتاب
هه رین رو داری اگه مشکلی نیست میتونی بهم بدیش؟
یوجین از ته کلاس انگشت شصتشو به نشانه تائید بالا آورد لب زد : بگو آره .... لعنتی بگو آره.
یونگی : نه ... چیزه.... یعنی خب باشه برات میارمش
یون سو : ممنون یونگی شی....
اتمام کلاس :
یونگی : نامه بنویسم ؟ دیوونه شدی ؟؟
یوجین : نه ... چه اشکالی داره هه رین با نوشتن نامه به معشوقش اعتراف کرد و موفق شد
یونگی : اون وقت کی نامه رو ببره؟؟؟ یوجین قیافه متفکری گرفت گفت : کبوتر نامه رسان ! احمق جون تو باید ببری بهش بدی.....
یونگی : فکر خوبی بود نوشتن نامه بهترین راه واسه بیان حسش بود ! پس کاغذی برداشت شروع به نوشتن کرد
ویو یک ساعت بعد:
یونگی کتابو روی میز یون سو گذاشت : یون سو : ممنون سعی میکنم تا هفته دیگ تمومش کنم یونگی : مشکلی نیست تا هر وقت خواستی میتونی داشته باشیش
یون سو صفحه اول رو باز کرد بخش اول : معشوقه نظامی
خواست ورق بزنه که با برگه تا زده ایی برخورد کرد فکر کرد شاید مال یونگیه اما با دیدن اسمش برگه رو باز کرد شروع کرد به خوندن
برای یون سو :
از آن روز که برای بار اول دیدمت در قلب من جای گرفتی! هر آنچه در آسمان تاریک شب میبینم تویی و هر نفسی که میزنم برای بودن در کنار توست!
یون سو عزیز این عشقی که به قلب و خودم اجازه دادم برای توباشد از تمام وجودم می آید عشق تو تا ابد مانند نور در قلب من خواهد ماند دوستت دارم
یون سو با خوندن نامه لبخندی گوشه لبش نشست قلبش سرشار از تازگی و عشق شد
پایان
پ.ن : ببخشیدددد بد شد یکم :))))))))
اون خیلی پیش بقیه محبوبه اگه ازم خوشش نیاد چی ؟؟ جمله ایی که یک سال داشت تکرارش میکرد هربار از
یون سو دورش میکرد .
یوجین : فقط بهش بگو ... بگو که دوستش داری اون همین الآنم کلی پیشنهاد رابطه داره اگه نجنبی ممکنه از دستش بدی ! یونگی : راست میگی باید یه فکری واسه اعتراف بهش بکنم
یوجین به ساعتش نگاهی انداخت گفت : داره دیر میشه اگه دیر برسیم این ترم استاد چنگ قطعا حذفمون میکنه ..... راه بیوفت......
استاد چنگ : در این کتاب شخصیت اصلی داستان کیم هه رین برای اعتراف به معشوقش براش نامه مینویسه اونو از علاقش بهش با خبر میکنه
معشوقه هه رین بعداً از خوندن نامه به دربار حاکم پدر هه رین میاد اونو خواستگاری میکنه پدر هه رین اول مخالفت زیادی نشون میده چون معشوقه هه رین فقط یه نظامی بود نه از خانواده سلطنتی اما عشق این دو با تمام پستی بلدی هایی که داشت در آخر به سرانجام میرسه !
هانا : داستان قشنگی بود در عین حال رمانتیک
هیرو : نوشتن نامه خیلی کلاسیک جذابه اما تو دوره ایی که ما زندگی میکنیم ایشون برای اعتراف هر اول رو میرنه و به موبالیش اشاره کرد
یون سو : یونگی شنیدم تو کتاب
هه رین رو داری اگه مشکلی نیست میتونی بهم بدیش؟
یوجین از ته کلاس انگشت شصتشو به نشانه تائید بالا آورد لب زد : بگو آره .... لعنتی بگو آره.
یونگی : نه ... چیزه.... یعنی خب باشه برات میارمش
یون سو : ممنون یونگی شی....
اتمام کلاس :
یونگی : نامه بنویسم ؟ دیوونه شدی ؟؟
یوجین : نه ... چه اشکالی داره هه رین با نوشتن نامه به معشوقش اعتراف کرد و موفق شد
یونگی : اون وقت کی نامه رو ببره؟؟؟ یوجین قیافه متفکری گرفت گفت : کبوتر نامه رسان ! احمق جون تو باید ببری بهش بدی.....
یونگی : فکر خوبی بود نوشتن نامه بهترین راه واسه بیان حسش بود ! پس کاغذی برداشت شروع به نوشتن کرد
ویو یک ساعت بعد:
یونگی کتابو روی میز یون سو گذاشت : یون سو : ممنون سعی میکنم تا هفته دیگ تمومش کنم یونگی : مشکلی نیست تا هر وقت خواستی میتونی داشته باشیش
یون سو صفحه اول رو باز کرد بخش اول : معشوقه نظامی
خواست ورق بزنه که با برگه تا زده ایی برخورد کرد فکر کرد شاید مال یونگیه اما با دیدن اسمش برگه رو باز کرد شروع کرد به خوندن
برای یون سو :
از آن روز که برای بار اول دیدمت در قلب من جای گرفتی! هر آنچه در آسمان تاریک شب میبینم تویی و هر نفسی که میزنم برای بودن در کنار توست!
یون سو عزیز این عشقی که به قلب و خودم اجازه دادم برای توباشد از تمام وجودم می آید عشق تو تا ابد مانند نور در قلب من خواهد ماند دوستت دارم
یون سو با خوندن نامه لبخندی گوشه لبش نشست قلبش سرشار از تازگی و عشق شد
پایان
پ.ن : ببخشیدددد بد شد یکم :))))))))
۱.۹k
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.