پارت ۱۵

+ارباب اومدم بیدارتون کنم تو خواب بغلم کردین من نمیتونستم تکون بخورم(بغض)
_(سیلی زد تو صورتش) برو بابا حوصله شر و ور هاتو ندارم دیگه هم سایت از ۵ متری اتاقم نمیگذره فهمیدی(داد)
+چشم ارباب(گریه سرش پایین)

(تهیونگ ویو):
این دختر دیوونم می‌کرد ازش خوشم نمیومد میخواستم انتقام رو ازش بگیرم ولی وقتی گریش میدیدم به خودم لعنت می‌فرستادم از موقعی که اومده نشده یه روز داغ نزنم سرش اه ولی هنوز باور نمیکنم که اومده بیدارم کنه امروز میخواستم تنبیهی که برای ا/ت در نظر گرفته بودم(همون که گفت هر چی بگین قبول می کنم واسه تنبیه) رو براش آماده کنم قبلش میرم دوربین پذیرایی رو چک میکنم واسه اونروز ببینم به کی گفته خونه رو مرتب کنه

راوی: تهیونگ رفت تو اتاق کارش و فیلم های سیو شده رو دیدم و فیلم اونروز و پیدا کردم
(۱۰ مین بعد):
باورم نمیشد من وقتی پامو از خونه گذاشتم بیرون بدونه اینکه حتی چیزی بخوره و از کسی کمک بگیره