MUTED SOUND ( صدای خاموش )
P¹¹
علامت ها: یونا+/ تهیونگ-/ سوجین&/ جیون×/ هانول@/ سیون¢/ کیوم£
بالای سرم علامت سوال بزرگی شکل گرفته بود چون هیچوقت نمیشه فهمید چی تو ذهنش میگذره و چیکار ممکنه بکنه یا نیت پشت کارش چی میتونه باشه.
از فکر کردن آسی شده بودم و هیچ ایده ای درمورد رفتار های عجیب و غریب چند وقت اخیرش نداشتم. کلافه از روی کاناپه بلند شدم و به سمت آشپزخانه رفتم تا جواب قانع کننده ای برای علامت سوالم پیدا کنم که حواسم به مکالمه رمانتیکی که با مخاطب پشت گوشی داشت جمع شد
_ امشب چطوره؟ ساعت هشت شب خودم می یام دنبالت اوه راستی.. چیزی از پایین نپوش!
تعجب حالت چهره ام رو سیصد و شصت درجه تغییر داد. شنیدن این مکالمات از جانب تهیونگ کاملا عادی بود چون همیشه سعی داشت با لاس زدن توجه دخترا رو به سمت خودش جلب کنه ولی این مکالمه کوتاه خاص و ویژه بود! هیچ لاس زدنی دیده نمیشد بی ریا بود و عادی، چیزی که از تهیونگ بعید بود و به چشم دیگران غیرعادی!
وقتی تماس از طرف مقابل قطع شد چرخید و متوجه ام شد
+ با کی داشتی حرف میزدی
_ ترسیدم .. داشتم شیرنی می آوردم چرا اومدی
+ حوصله ام سر رفت.. با کی داشتی حرف میزدی
_چرا میپرسی
+ هوم هَ..همینطوری فقط.. فقط اینکه کلمه قرار و شنیدم و کنجکاو شدم که چیز مهمی نیست مطمئنم اشتباه کردم
_ نکنه من نمیتونم یه قرار رمانتیک با دختر مورد علاقه ام داشته باشم؟
+ تهیونگ تو هیچوقت قرار نمیزاری
با ظرفی پر از شیرینی که تو دستاش جا داده بود نزدیک تر اومد و با چهره شاد و سرزنده ای گفت
_ از کجا معلوم شاید از این به بعد متفاوت باشه
شیرینی ای برداشت و گاز بزرگی ازش زد و با خنده ظرف و بهم داد و با بالا رفتن از چند پله همزمان به اتاقش رفت. مثل اینکه واقعا برای قرار با دختر رویا هاش ذوق زده بود و ثانیه هارو میشمرد.
تهیونگ برام مثل جعبه ای پر از شگفتی و حیرت و تصمیمات غیر قابل پیش بینی بود که هربار شگفت زده ام میکرد. جعبه ای که هروقت دست توش میبردی یک چیز متفاوت و متمایز با چیز های دیگر کشف میکردی که دهنت و باز میگذاشت.
عاشق شدن تهیونگ به تمام سوالات توی سرم پاسخ دهن پر کنی میداد! دلیل تغییر رفتار و خوب شدنش بخاطر تاثیری بود که دختر روش گذاشته بود، حال خوبش، طرز برخوردش، لبخند خاصش همه اشان بخاطر عشق بود. واقعا میخواست تغییر کنه؟ میخواست وارد رابطه جدی ای بشه؟
باورش برام سخت بود. اگر میشنیدم تهیونگ آدم کشته راحت تر میتونستم باهاش کنار بیام تا اینکه بشنوم عاشق شده!
علامت ها: یونا+/ تهیونگ-/ سوجین&/ جیون×/ هانول@/ سیون¢/ کیوم£
بالای سرم علامت سوال بزرگی شکل گرفته بود چون هیچوقت نمیشه فهمید چی تو ذهنش میگذره و چیکار ممکنه بکنه یا نیت پشت کارش چی میتونه باشه.
از فکر کردن آسی شده بودم و هیچ ایده ای درمورد رفتار های عجیب و غریب چند وقت اخیرش نداشتم. کلافه از روی کاناپه بلند شدم و به سمت آشپزخانه رفتم تا جواب قانع کننده ای برای علامت سوالم پیدا کنم که حواسم به مکالمه رمانتیکی که با مخاطب پشت گوشی داشت جمع شد
_ امشب چطوره؟ ساعت هشت شب خودم می یام دنبالت اوه راستی.. چیزی از پایین نپوش!
تعجب حالت چهره ام رو سیصد و شصت درجه تغییر داد. شنیدن این مکالمات از جانب تهیونگ کاملا عادی بود چون همیشه سعی داشت با لاس زدن توجه دخترا رو به سمت خودش جلب کنه ولی این مکالمه کوتاه خاص و ویژه بود! هیچ لاس زدنی دیده نمیشد بی ریا بود و عادی، چیزی که از تهیونگ بعید بود و به چشم دیگران غیرعادی!
وقتی تماس از طرف مقابل قطع شد چرخید و متوجه ام شد
+ با کی داشتی حرف میزدی
_ ترسیدم .. داشتم شیرنی می آوردم چرا اومدی
+ حوصله ام سر رفت.. با کی داشتی حرف میزدی
_چرا میپرسی
+ هوم هَ..همینطوری فقط.. فقط اینکه کلمه قرار و شنیدم و کنجکاو شدم که چیز مهمی نیست مطمئنم اشتباه کردم
_ نکنه من نمیتونم یه قرار رمانتیک با دختر مورد علاقه ام داشته باشم؟
+ تهیونگ تو هیچوقت قرار نمیزاری
با ظرفی پر از شیرینی که تو دستاش جا داده بود نزدیک تر اومد و با چهره شاد و سرزنده ای گفت
_ از کجا معلوم شاید از این به بعد متفاوت باشه
شیرینی ای برداشت و گاز بزرگی ازش زد و با خنده ظرف و بهم داد و با بالا رفتن از چند پله همزمان به اتاقش رفت. مثل اینکه واقعا برای قرار با دختر رویا هاش ذوق زده بود و ثانیه هارو میشمرد.
تهیونگ برام مثل جعبه ای پر از شگفتی و حیرت و تصمیمات غیر قابل پیش بینی بود که هربار شگفت زده ام میکرد. جعبه ای که هروقت دست توش میبردی یک چیز متفاوت و متمایز با چیز های دیگر کشف میکردی که دهنت و باز میگذاشت.
عاشق شدن تهیونگ به تمام سوالات توی سرم پاسخ دهن پر کنی میداد! دلیل تغییر رفتار و خوب شدنش بخاطر تاثیری بود که دختر روش گذاشته بود، حال خوبش، طرز برخوردش، لبخند خاصش همه اشان بخاطر عشق بود. واقعا میخواست تغییر کنه؟ میخواست وارد رابطه جدی ای بشه؟
باورش برام سخت بود. اگر میشنیدم تهیونگ آدم کشته راحت تر میتونستم باهاش کنار بیام تا اینکه بشنوم عاشق شده!
۱۳.۵k
۳۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.