پارت15
سناریو: جادوی شکوه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چویا: هوی تمه اینجا چه خبر«روبه دازای»
دازای: قراره هویج هارو قتل عام کنن😁
چویا: گرفته یقعه دازای*منو مسخره میکنی مردک دراز
دازای: ارع^^ در ضمن من دراز نیستم تو کوتوله ای🤗
چویا: بزنمـ. ــ
یومه: گرفتن گوش چویا*دازای یکم خم شو
دازای: باشه خم شدن*
یومه: گرفتن گوش دازای*«چیه خو قدش 160-_-» خفه میشین یا خفتون کنم
چویا: اوخ.. گوشمو ول کن
دازای: آی آیییی باشه
تاچیهارا: یومه چان چرا اینجا جمع شدیم
یومه: ول کردن گوش چویا و دازای*
خب یه ماموریت دارم موری سان گفته باید از بین شما بهترین قمار باز هارو انتخاب کنم ببرم^^
اکو: حوصله سر بره رفتن*
یومه: گاو سیاه سفید رو مخ
اکو: بامنی
یومه: من که نمدونم از چی حرف میزنی
خب کیا قمار میکنن
تاچیهارا و گین وهیگوچی: من
ریوشی: یومه چان چویا هم قمارش خوبه
چویا: من حوصله ندارم
یومه: پتروس؟
چویا: بزا دربارش فک میکنم
یومه: یه جعبه
چویا: حله
1 ساعت بعد*
یومه: خب کسایی که با من میان چویا و تاچیهارا هستن
دازای: من چی
یومه: با دازای.. اماده باشین فردا صبح میریم شاید تا اون موقعه چند نفر دیگ هم پیدا کنم برای قمار
رفتن سمت دفتر کارش
و نشستن پشت میزش*
آخی
باز شدن در باشدت*
دازای: یومهههه^^
یومه: زهر ماره صد دفعه گفتم در بزن-_-
دازای: در زدن*
یومه: مرسی-_-
دازای: خاعش😁
یومه: خب چیشده باز نیشت بازه
دازای: نمدونم حوصلم سر رفت امدم اینجا
یومه: مگ اینجا محل تفریحه-_-
دازای: نه ولی حرص دادن تو تفریحه^^
یومه: هاله سیاه پشتشه* عا که اینطور...
دازای: گوه خوردم^^
یومه: نوش جون
دازای: چند روز داخل جزیره میمونیم
یومه: نمیدونم بستگی دارع
دازای: به چی
یومه: تعداد قمار گرا و قوانین
دازای: عوم
یومه: خب دیگ من میرم
خدافظ
دازای: خدافظ
رفتن سمت خونه*
ادامه دارد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چویا: هوی تمه اینجا چه خبر«روبه دازای»
دازای: قراره هویج هارو قتل عام کنن😁
چویا: گرفته یقعه دازای*منو مسخره میکنی مردک دراز
دازای: ارع^^ در ضمن من دراز نیستم تو کوتوله ای🤗
چویا: بزنمـ. ــ
یومه: گرفتن گوش چویا*دازای یکم خم شو
دازای: باشه خم شدن*
یومه: گرفتن گوش دازای*«چیه خو قدش 160-_-» خفه میشین یا خفتون کنم
چویا: اوخ.. گوشمو ول کن
دازای: آی آیییی باشه
تاچیهارا: یومه چان چرا اینجا جمع شدیم
یومه: ول کردن گوش چویا و دازای*
خب یه ماموریت دارم موری سان گفته باید از بین شما بهترین قمار باز هارو انتخاب کنم ببرم^^
اکو: حوصله سر بره رفتن*
یومه: گاو سیاه سفید رو مخ
اکو: بامنی
یومه: من که نمدونم از چی حرف میزنی
خب کیا قمار میکنن
تاچیهارا و گین وهیگوچی: من
ریوشی: یومه چان چویا هم قمارش خوبه
چویا: من حوصله ندارم
یومه: پتروس؟
چویا: بزا دربارش فک میکنم
یومه: یه جعبه
چویا: حله
1 ساعت بعد*
یومه: خب کسایی که با من میان چویا و تاچیهارا هستن
دازای: من چی
یومه: با دازای.. اماده باشین فردا صبح میریم شاید تا اون موقعه چند نفر دیگ هم پیدا کنم برای قمار
رفتن سمت دفتر کارش
و نشستن پشت میزش*
آخی
باز شدن در باشدت*
دازای: یومهههه^^
یومه: زهر ماره صد دفعه گفتم در بزن-_-
دازای: در زدن*
یومه: مرسی-_-
دازای: خاعش😁
یومه: خب چیشده باز نیشت بازه
دازای: نمدونم حوصلم سر رفت امدم اینجا
یومه: مگ اینجا محل تفریحه-_-
دازای: نه ولی حرص دادن تو تفریحه^^
یومه: هاله سیاه پشتشه* عا که اینطور...
دازای: گوه خوردم^^
یومه: نوش جون
دازای: چند روز داخل جزیره میمونیم
یومه: نمیدونم بستگی دارع
دازای: به چی
یومه: تعداد قمار گرا و قوانین
دازای: عوم
یومه: خب دیگ من میرم
خدافظ
دازای: خدافظ
رفتن سمت خونه*
ادامه دارد
۵.۳k
۲۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.