خود را شبی در آینه دیدم دلم گرفت

🍁 🍁 🍁 🍁


خود را شبی در آینه دیدم ، دلم گرفت 
از فکر اینکه قد نکشیدم دلم گرفت

از فکر اینکه بال و پری داشتم ولی
بالاتر از خودم نپریدم دلم گرفت

از اینکه با تمامِ پس اندازِ عمرِ خود 
حتی ستاره ای نخریدم دلم گرفت

کم کم به سطح آینه ام برف می نشست 
دستی بر آن سپید کشیدم ، دلم گرفت

دنبال کودکی که در آن سوی برف بود ،
رفتم ولی به او نرسیدم ، دلم گرفت

نقاشی ام تمام شد و زنگِ خانه خورد
من هیچ خانه ای نکشیدم ، دلم گرفت

شاعر کنار جو ، گذرِ عمر دید و من 
خود را شبی در آینه دیدم دلم گرفت ...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💠 #سید_مهدی_نقبایی
دیدگاه ها (۱)

.

...

وقتی از ته دل بخندی،وقتی سپاسگزار آنچه که هست باشی،وقتی برای...

..😍 😍 😍 😶

رمان انیمه ای «هنوز نه!» چپتر ۳

سلام علیکم من زنده اممم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط