♡دو پارتی خیانت ♡
علامت ها : ته _ ات +
ویو ات .....
یونتان رو بغلم گرفته بودم و نازش میکردم اروم سرش رو بوسیدم وباهاش بازی میکردم الاناس که تهیونگ بیاد کنار شومینه نشسته بودم هوا خیلی سرد بود که یهو صدای در اومد تهیونگ بود با تمام ذوقی که داشتم رفتم به استقبالش
+ سلام عشقم ( کیوت)
_ به من نگووو عشقممم من عشق تو نیستم( داد)
+ چ.. چ.....چیشده ...ا...ا...خ..اخه ( ترس و لکنت )
چند تا عکس پرت کرد جلوم
_ از من میپرسی چیشدهههه هااا( داد)
رفتم عکس ها رو برداشتم اون من بودم یه با یه نیم تنه روی تخت بودم و یه پسر هم روم داشت گردنم رو میبوسید اما من نبودم اون عکس فتوشاپه
+ منظورت اینه که من ......
_ اره منظورم اینه که این همه مدت داشتم بایه هرزه زندگی میکردم ارههه( بلند)
+ اما من هرزه نیستم
_ پس اینا چیه هاا( بلند)
+ هه نا سللامتی فک کنم خیر سرت میدونی فتوشاپم وجود داره
_ خفه شوووووو( عربده)
+ خودت باید خفه بشیی عوضیی( داد)
_ یکی زد تو دهنت
_ یادت باشه بامن درست صحبت کنی هرزه
+ چ..چی
_ از خونه ی من گمشو بیرون
+ ا..اما این عکسا دروغه
_ بیروننن
+ هه باشه ولی بدون قلبمو شکندی کیم تهیونگ
_ مثل اینکه نمیخوای گمشی ارهه
دستت رو گرفت و از خونه انداختت بیرون درو هم بست
توهم که جایی رو نداشته بری پس همونجا دم در نشسته بودی از شدت سرما دستات رو میگرفتی جلو دهنت تا گرم شی
بعد از دوساعت ....
با تمام جونی ته داشتی دستت رو بالا اوردی و در زدی
+ ته...تهیونگ .... لطفا درو بازکن دارم یخ میزنم از سرما باور کن من بهت خیانت نکردم خواهش میکنم
تهیونگ از پشت در گفت
_ هوا شناسی اعلام کرده تا دو ساعت دیگه برف میاد یه فکر برای خودت بکن
+ اا... اما من جایی رو ندارم ( بغض)
_ این مشکل من نیست و رفت
حالا که دیدم فایده ای نداره از دیوار دست گرفتم و بلند شدم و به زور راه رفتم من فقط میتونستم برم خونه ی یونا دوستم که اونم رفته بود سفر و اینجا نبود من تو پرورشگاه بزرگ شدم پدرمم که مرده مادرمم که ولم کرده اینم از شوهرم که مثل یه اشغال ولم کرد و تو این سرما انداختم بیرون هه من فقط یه خونه ی نقلی داشتم که وقتی تهیونگ تصادف کرده بود و تو کما رفت اونو فروختم و خرج عمل تهیونگ کردم و الان هیچ بولی هم همراهم نیست و من اینجا هیچکسی رو بجز تهیونگ ندارم واقعا فکر میکردم اگه یه روزی برف بیاد تهیونگ منو بغل میکنه منو میزاره لای کتش و بوسم میکنه درست مثل یع جوجه ولی اون منو مثل یه زباله انداخت بیرون من از همه ی ادم های زندگیم زخم خوردم از همه از پدر و مادر از دوست و مهم تر از همه از همسر از عشقم از کل زندگیم من به معنای واقعی تنهام
دونه های برف روی موهای بلندم میریخت و کم کم تعادلم رو از دست میدادم رسیدم بالای پل معروف سئول همینجا با تهیونگ اشنا شدم اومدم لبه ی پل رود خونه ی زیر پل یخ زده بود قطعا اگه خودو بندازم پایین سرم میشکنه و میمیرم تا رفتم لبه ی پل و خواستم خودم رو بندازم پایین ترسیدم و اومدم کنار هه من حتی نمیتونم خودم رو هم بکشم به زور پلک میزدم نشستم روی پل اشکام دیدم رو تار میکردم دست و پام از سرما خشک شده بود کم کم همه چیز تیره تار شده و .......
لایک شب اگه تونستم پارت بعد رو هم میزارم لایک و فالو فراموش نشه حمایت ها خیلی کمه خیلییی .
ویو ات .....
یونتان رو بغلم گرفته بودم و نازش میکردم اروم سرش رو بوسیدم وباهاش بازی میکردم الاناس که تهیونگ بیاد کنار شومینه نشسته بودم هوا خیلی سرد بود که یهو صدای در اومد تهیونگ بود با تمام ذوقی که داشتم رفتم به استقبالش
+ سلام عشقم ( کیوت)
_ به من نگووو عشقممم من عشق تو نیستم( داد)
+ چ.. چ.....چیشده ...ا...ا...خ..اخه ( ترس و لکنت )
چند تا عکس پرت کرد جلوم
_ از من میپرسی چیشدهههه هااا( داد)
رفتم عکس ها رو برداشتم اون من بودم یه با یه نیم تنه روی تخت بودم و یه پسر هم روم داشت گردنم رو میبوسید اما من نبودم اون عکس فتوشاپه
+ منظورت اینه که من ......
_ اره منظورم اینه که این همه مدت داشتم بایه هرزه زندگی میکردم ارههه( بلند)
+ اما من هرزه نیستم
_ پس اینا چیه هاا( بلند)
+ هه نا سللامتی فک کنم خیر سرت میدونی فتوشاپم وجود داره
_ خفه شوووووو( عربده)
+ خودت باید خفه بشیی عوضیی( داد)
_ یکی زد تو دهنت
_ یادت باشه بامن درست صحبت کنی هرزه
+ چ..چی
_ از خونه ی من گمشو بیرون
+ ا..اما این عکسا دروغه
_ بیروننن
+ هه باشه ولی بدون قلبمو شکندی کیم تهیونگ
_ مثل اینکه نمیخوای گمشی ارهه
دستت رو گرفت و از خونه انداختت بیرون درو هم بست
توهم که جایی رو نداشته بری پس همونجا دم در نشسته بودی از شدت سرما دستات رو میگرفتی جلو دهنت تا گرم شی
بعد از دوساعت ....
با تمام جونی ته داشتی دستت رو بالا اوردی و در زدی
+ ته...تهیونگ .... لطفا درو بازکن دارم یخ میزنم از سرما باور کن من بهت خیانت نکردم خواهش میکنم
تهیونگ از پشت در گفت
_ هوا شناسی اعلام کرده تا دو ساعت دیگه برف میاد یه فکر برای خودت بکن
+ اا... اما من جایی رو ندارم ( بغض)
_ این مشکل من نیست و رفت
حالا که دیدم فایده ای نداره از دیوار دست گرفتم و بلند شدم و به زور راه رفتم من فقط میتونستم برم خونه ی یونا دوستم که اونم رفته بود سفر و اینجا نبود من تو پرورشگاه بزرگ شدم پدرمم که مرده مادرمم که ولم کرده اینم از شوهرم که مثل یه اشغال ولم کرد و تو این سرما انداختم بیرون هه من فقط یه خونه ی نقلی داشتم که وقتی تهیونگ تصادف کرده بود و تو کما رفت اونو فروختم و خرج عمل تهیونگ کردم و الان هیچ بولی هم همراهم نیست و من اینجا هیچکسی رو بجز تهیونگ ندارم واقعا فکر میکردم اگه یه روزی برف بیاد تهیونگ منو بغل میکنه منو میزاره لای کتش و بوسم میکنه درست مثل یع جوجه ولی اون منو مثل یه زباله انداخت بیرون من از همه ی ادم های زندگیم زخم خوردم از همه از پدر و مادر از دوست و مهم تر از همه از همسر از عشقم از کل زندگیم من به معنای واقعی تنهام
دونه های برف روی موهای بلندم میریخت و کم کم تعادلم رو از دست میدادم رسیدم بالای پل معروف سئول همینجا با تهیونگ اشنا شدم اومدم لبه ی پل رود خونه ی زیر پل یخ زده بود قطعا اگه خودو بندازم پایین سرم میشکنه و میمیرم تا رفتم لبه ی پل و خواستم خودم رو بندازم پایین ترسیدم و اومدم کنار هه من حتی نمیتونم خودم رو هم بکشم به زور پلک میزدم نشستم روی پل اشکام دیدم رو تار میکردم دست و پام از سرما خشک شده بود کم کم همه چیز تیره تار شده و .......
لایک شب اگه تونستم پارت بعد رو هم میزارم لایک و فالو فراموش نشه حمایت ها خیلی کمه خیلییی .
۲۰.۳k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.