(پارت 50) .I wish I never saw it
نفس پور صدای کشیدم قدم برداشتم سمت ت ا خواب بود
ولی چشماش دودو میزد انگار از چیزی میترسه ولی نمیدونم چیه سرومش تموم شده بود اروم انژیوکتو در اوردم با پنبه چند دقیقه رو جای سوزن گذاشتم اروم دست گذاشتم
زیر پاش بلندش کردم بردمش تو اتاق اروم رو
تخت گذاشتمش پتو رو کشیدم روش خودمم شلوارمو با شلوار گرم کن عوض کردم پیراهنمو پرت کردم رو زمین
ساعت موچیمو در اوردم نگاهی به ساعت کردم دو چهل پنج دقیقه بود ت ا نیم ساعتی بود به خواب
رفته بود کنارش خوابیدم دستمو اروم گذاشتم زیره سرش پاهاشو با پاهام قفل کردم صورتشو نگاه کردم دیگه چشماش خبری از ترس نبود
اینکه بهم اعتماد داشت برام لذت بخش بود لبخندی به افکارم زدم رفتم جلو لباشو سطحی بوسیدم چشمامو بستم
با تکونای ریزی چشمامو اروم باز کردم ت ا بود داشت دستامو از دورش باز میکرد
جیمین: درد نداری؟؟
ت ا: عا... ببخشید... بیدارت کردم؟
جیمین:بهت گفتم ازم معذرت خواهی نکن... درد که نداری؟
ت ا: نه... خوبم
دستمو نوازش وار میکشیدم رو موهای نرمش
جیمین: دیشب نگرانم بودی؟؟
اول فکر کردم نمیخواد راستشو بهم بگه
ت ا: اره
جیمین: از چی ترسیده بودی؟
اولش یکمی تعجب کرد انگاری فکر نمیکرد ازش این سوالو بپرسم
ت ا: راستش دیشب منتظرت بودم برگردی برای اینکه حواسم پرتشه خودمو مشغول فیلم دیدن کردم
شبکه هارو بالا پایین کردم یه فیلم ترسناک دیدم اسمش حلقه بود خیلی ترسیدم سریع خاموشش کردم همش اون صحنه جلو چشمام بود نگرانی ترسم بیشتر
شد بعد چند دقیقه دلم درد گرفت بعدشم که اومدی
لایک
ویدئو رو هم بلایکید
ولی چشماش دودو میزد انگار از چیزی میترسه ولی نمیدونم چیه سرومش تموم شده بود اروم انژیوکتو در اوردم با پنبه چند دقیقه رو جای سوزن گذاشتم اروم دست گذاشتم
زیر پاش بلندش کردم بردمش تو اتاق اروم رو
تخت گذاشتمش پتو رو کشیدم روش خودمم شلوارمو با شلوار گرم کن عوض کردم پیراهنمو پرت کردم رو زمین
ساعت موچیمو در اوردم نگاهی به ساعت کردم دو چهل پنج دقیقه بود ت ا نیم ساعتی بود به خواب
رفته بود کنارش خوابیدم دستمو اروم گذاشتم زیره سرش پاهاشو با پاهام قفل کردم صورتشو نگاه کردم دیگه چشماش خبری از ترس نبود
اینکه بهم اعتماد داشت برام لذت بخش بود لبخندی به افکارم زدم رفتم جلو لباشو سطحی بوسیدم چشمامو بستم
با تکونای ریزی چشمامو اروم باز کردم ت ا بود داشت دستامو از دورش باز میکرد
جیمین: درد نداری؟؟
ت ا: عا... ببخشید... بیدارت کردم؟
جیمین:بهت گفتم ازم معذرت خواهی نکن... درد که نداری؟
ت ا: نه... خوبم
دستمو نوازش وار میکشیدم رو موهای نرمش
جیمین: دیشب نگرانم بودی؟؟
اول فکر کردم نمیخواد راستشو بهم بگه
ت ا: اره
جیمین: از چی ترسیده بودی؟
اولش یکمی تعجب کرد انگاری فکر نمیکرد ازش این سوالو بپرسم
ت ا: راستش دیشب منتظرت بودم برگردی برای اینکه حواسم پرتشه خودمو مشغول فیلم دیدن کردم
شبکه هارو بالا پایین کردم یه فیلم ترسناک دیدم اسمش حلقه بود خیلی ترسیدم سریع خاموشش کردم همش اون صحنه جلو چشمام بود نگرانی ترسم بیشتر
شد بعد چند دقیقه دلم درد گرفت بعدشم که اومدی
لایک
ویدئو رو هم بلایکید
۱۵۲.۳k
۰۸ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.