انتقالش دادن !
انتقالش دادن !
از یه تيمارستان به یه تیمارستان دیگه!
شده بود بازی چه دست یه مشت حرومی.
ات:هوفف.
سرش و تکیه داد به جعبه ای که پشتش گزاشته بودن !
اون الان رسما تو ماشین انتقال بود !
نزدیک در تيمارستان شد !
ماشین بایه ترمز شدید کاری کرد که به جلو پرتاب بشه !
و رسما با اون سرباز عوضی هیز بر خورد کرد !
سرباز:هه دلت شیطنت می خواد بیب ؟
حالم رسما بهم خورد !
ولی با تنفر نگاهش کردم .
جلوی صورتم و یه ماسک گزاشتن !
ات:اوه فاکککک.
و بعد با دستای بسته منو بردن توی یه انفرادی !
خدایا هنوز نیومده باید برم توی اون دیونه خونه !
"کوک"
لباسام و پوشیده بودم آماده و حاضر بودم.
سوار ماشین شدم و به سمت تيمارستان حرکت کردم .
رسیدم و رفتم توی اتاق مخصوص و لباس هام و عوض کردم .
از در زدم بیرون که جیمین بدو اومد طرفم .
جیمین :کوک کوککککک
کوک :چته وحشی چیشده!
جیمین :اون بیمار جدیده رو آوردن!
کوک:کدوم ؟
جیمین :کیم جانگ ات همون قاتل روانی .
کوک :خب ؟
جیمین :و درمانش و سپردن به تو !
کوک :واقعا !
جیمین :ارههههع.
کوک :....
لایک :۷
کامنت ۲
دیگه اون دکمه فالو هم بزنی شاد میشیم؛)
از یه تيمارستان به یه تیمارستان دیگه!
شده بود بازی چه دست یه مشت حرومی.
ات:هوفف.
سرش و تکیه داد به جعبه ای که پشتش گزاشته بودن !
اون الان رسما تو ماشین انتقال بود !
نزدیک در تيمارستان شد !
ماشین بایه ترمز شدید کاری کرد که به جلو پرتاب بشه !
و رسما با اون سرباز عوضی هیز بر خورد کرد !
سرباز:هه دلت شیطنت می خواد بیب ؟
حالم رسما بهم خورد !
ولی با تنفر نگاهش کردم .
جلوی صورتم و یه ماسک گزاشتن !
ات:اوه فاکککک.
و بعد با دستای بسته منو بردن توی یه انفرادی !
خدایا هنوز نیومده باید برم توی اون دیونه خونه !
"کوک"
لباسام و پوشیده بودم آماده و حاضر بودم.
سوار ماشین شدم و به سمت تيمارستان حرکت کردم .
رسیدم و رفتم توی اتاق مخصوص و لباس هام و عوض کردم .
از در زدم بیرون که جیمین بدو اومد طرفم .
جیمین :کوک کوککککک
کوک :چته وحشی چیشده!
جیمین :اون بیمار جدیده رو آوردن!
کوک:کدوم ؟
جیمین :کیم جانگ ات همون قاتل روانی .
کوک :خب ؟
جیمین :و درمانش و سپردن به تو !
کوک :واقعا !
جیمین :ارههههع.
کوک :....
لایک :۷
کامنت ۲
دیگه اون دکمه فالو هم بزنی شاد میشیم؛)
۵.۴k
۰۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.