🖤پادشاه من🖤 پارت 22
از زبان ا.ت:
داشتم میرفتم که بخوابم که جویی یکی از خدمت کارها که هوای منو داشت و 40 سالش بود اومد بهم گفت :
جویی: سلام دخترم 😔
ا.ت : سلام خاله کاری داشتین؟ 😁
جویی: نه فقط میخوام یه چیزی بهت بگم تو جای دختر منی و من دوست ندارم برات اتفاقی بیفته این مهمونی یه مهمونی عادی نیس پس مواظب خودت باش 😥
ا.ت: خاله منظورتون چیه مگه ما همیشه از این مهمونیا نمیگیریم 😅
جویی : چرا دخترم ولی این مهمونی 2 سال پیش یه هفته قبل اینکه بیاین گرفتیم و اتفاق خوبی نیفتاد دیگه بیشتر از این نمیتونم بهت توضیح بدیم فقط مواظب خودت باش 😟
ا.ت : چشم 🙁
از حرفای خاله جویی استرس گرفتم منظورش چی بود اجوما گفته بود که کسایی که با ارباب دشمن هستن هم میان ولی مگه چه اتفاقی میخواد بیفته ولش فعلا برم بخوابم .
فلش بک ساعت ۶:۳۰ :
پاشدم دوش گرفتم و اماده شدم رفتم بیرون ترس تمام وجودمو گرفته بود بلخره مافیای های قدرتمند جهان دارن میان رفتم تو اشپزخونه یا هفت جد خودم چقدر اب جو مگه چقدر ادم میخواد بیادددددددددددددددددددد
از زبان کوک :
نگران ا.ت هستم میترسم اتفاقی براش بیفته اما نباید فعلا کاری کنم چون امنیت ا.ت تو خطر میفته مخصوصا اگه اون لوسیفر که اهله تگزاس هس بفهمه اونوقت دیگه باید کارشو تموم کنم( بچه ها یادتون نره کوک از همه ی اینا قدرتمند تره ) پس بهتره کاری نکنم اما به بادیگاردا میگم مواظب ا.ت باشن..................
از زبان ا.ت :
اولین مافیا از امریکا رسید وارد شدن.........................
( بچه ها خودم استرس گرفتم از این پارت 😥)
داشتم میرفتم که بخوابم که جویی یکی از خدمت کارها که هوای منو داشت و 40 سالش بود اومد بهم گفت :
جویی: سلام دخترم 😔
ا.ت : سلام خاله کاری داشتین؟ 😁
جویی: نه فقط میخوام یه چیزی بهت بگم تو جای دختر منی و من دوست ندارم برات اتفاقی بیفته این مهمونی یه مهمونی عادی نیس پس مواظب خودت باش 😥
ا.ت: خاله منظورتون چیه مگه ما همیشه از این مهمونیا نمیگیریم 😅
جویی : چرا دخترم ولی این مهمونی 2 سال پیش یه هفته قبل اینکه بیاین گرفتیم و اتفاق خوبی نیفتاد دیگه بیشتر از این نمیتونم بهت توضیح بدیم فقط مواظب خودت باش 😟
ا.ت : چشم 🙁
از حرفای خاله جویی استرس گرفتم منظورش چی بود اجوما گفته بود که کسایی که با ارباب دشمن هستن هم میان ولی مگه چه اتفاقی میخواد بیفته ولش فعلا برم بخوابم .
فلش بک ساعت ۶:۳۰ :
پاشدم دوش گرفتم و اماده شدم رفتم بیرون ترس تمام وجودمو گرفته بود بلخره مافیای های قدرتمند جهان دارن میان رفتم تو اشپزخونه یا هفت جد خودم چقدر اب جو مگه چقدر ادم میخواد بیادددددددددددددددددددد
از زبان کوک :
نگران ا.ت هستم میترسم اتفاقی براش بیفته اما نباید فعلا کاری کنم چون امنیت ا.ت تو خطر میفته مخصوصا اگه اون لوسیفر که اهله تگزاس هس بفهمه اونوقت دیگه باید کارشو تموم کنم( بچه ها یادتون نره کوک از همه ی اینا قدرتمند تره ) پس بهتره کاری نکنم اما به بادیگاردا میگم مواظب ا.ت باشن..................
از زبان ا.ت :
اولین مافیا از امریکا رسید وارد شدن.........................
( بچه ها خودم استرس گرفتم از این پارت 😥)
۷.۷k
۲۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.