فیک: my mission
فیک: my mission
پارت:8
.............................................................
زمان حال/
جنی: تهیونگ کجاست ؟!
کوک: خب الان مثلاً گفتم .. میری میگیریش؟! *خنده بلند*
جنی: فعلا تو که مهمون مون هستی جئون!
کوک: بیخیال جنی! خودت خوب میدونی نمیتونی جلوی تهیونگ وایستی!
جنی: لیسا.. ی طناب واسم بیار!
لیسا: اینو بگیر(تفنگ) الان برمیگردم..
کوک برگه رو روی میز گذاشت و روبه کاناپه رفت و روش نشست ک جنی شروع ب حرف زدن کرد
جنی: داری چ غلطی میکنی؟!*عصبی*
کوک: خب مگه نمیخوای منو با طناب ببندی بیا کارتو راحت کردم!
جنی: روانی*زیرلب*
همینجوری به هم دیگه زل زده بودن ک لیسا اومد تو اتاق ی نگاه ب جنی و یه نگاه ب کوک انداخت و لب زد
لیسا: چشاتو رو این جذابه وردار دیگع!
نگاه حرصی به لیسا انداخت و دستشو گذاشت رو کمرش و با اون یکی دستش ک تفنگ داشت روی پیشونیش دستشو آورد پایین و روبه لیسا کرد
جنی: همینو کم داشتیم رو دشمنمون کراش بزنی! *نگاه ترسناک*
کوک: چیکارش داری خو روم کراشع دیگه!
جنی: تو یکی خفه شو هوم؟؛ تو ام طنابو بده بهم
لیسا: آییش. بداخلاق بیا بگیر...
جنی روبه پنجره بزرگ اتاقش رفت و بازش کرد و رفت روی میز برگه هارو ورداشت و به دست کوک داد کوک ک خیلی تعجب کرده بود ی نگاه به جنی و یه نگا به لیسا انداخت لیسا شونه ای بالا انداخت ب معنی اینکه منم نمیدونم
جنی: خب برو ..
کوک: ها؟! برم کجا چیزی زدی؟!
جنی: تا ۳میشمارم یا میری یا ی گلوله حرومت میکنم! ..۱
کوک: باشه فقط چیزه مگه این عمارت در نداره خب از در میرم چ کاریه..
جنی: فقط خفه شو و برو*عربده*
کوک ب سمت پنجره رفت و طناب رو از پنجره آویزون کرد و سریع ازاونجا دور شد...
لیسا: خب میشنوم چه خبره ؟؛
فلش بک روز قبل شرکت/
جیمین درحالی که داشت از اتاق خارج میشد با صدای جنی متوقف شد..
جنی: میشه خونه لیسارو برام چک کنی؟؛
جیمین: چجوری؟؛
جنی: مثلا دوربینارو هک کن ..
جیمین: نگو به لیسا مشکوکی!
جنی: بیخیال تو فقط بیا ببین میتونی هکش کنی یا نع..
جیمین: خب وایسا ببینم
جیمین سرجاش نشست و با لب تاپ شروع کرد به هک کردن دوربینای عمارت لیسا..
۱۰مین بعد ..
جیمین: نمیشه! انگار یکی دیگه هکش کرده!
جنی: خودشه! میدونستم.. بهرحال ممنونم جیمین میتونی بری..
جیمین: ممنون.. فعلا
پایان/
جنی: خب اینم ماجرا
لیسا: پشمام یعنی الان تهیونگ داره مارو نگا میکنه!
جنی: هوم.. به یانگ گفتم ی خونه برام جور کنه امشب وسایلمون رو جمع میکنیم و فردا میریم .. جیمین اینام میان ...
لیسا: آهااا..
.........................................................
عمارت کیم/
رزی ویو: داشتم دوربینای خونه لیسا رو چک میکردم ک ببینم کوک کارشو انجام داده.. اما دیدم که جنی باهوش تر ازاین حرفاس پس همچیو فهمیده! اولش تعجب کردم که کوک از پنجره فرار کرد اما بعد فهمیدم بخاطر اینه رئیسشون نفهمه
پارت:8
.............................................................
زمان حال/
جنی: تهیونگ کجاست ؟!
کوک: خب الان مثلاً گفتم .. میری میگیریش؟! *خنده بلند*
جنی: فعلا تو که مهمون مون هستی جئون!
کوک: بیخیال جنی! خودت خوب میدونی نمیتونی جلوی تهیونگ وایستی!
جنی: لیسا.. ی طناب واسم بیار!
لیسا: اینو بگیر(تفنگ) الان برمیگردم..
کوک برگه رو روی میز گذاشت و روبه کاناپه رفت و روش نشست ک جنی شروع ب حرف زدن کرد
جنی: داری چ غلطی میکنی؟!*عصبی*
کوک: خب مگه نمیخوای منو با طناب ببندی بیا کارتو راحت کردم!
جنی: روانی*زیرلب*
همینجوری به هم دیگه زل زده بودن ک لیسا اومد تو اتاق ی نگاه ب جنی و یه نگاه ب کوک انداخت و لب زد
لیسا: چشاتو رو این جذابه وردار دیگع!
نگاه حرصی به لیسا انداخت و دستشو گذاشت رو کمرش و با اون یکی دستش ک تفنگ داشت روی پیشونیش دستشو آورد پایین و روبه لیسا کرد
جنی: همینو کم داشتیم رو دشمنمون کراش بزنی! *نگاه ترسناک*
کوک: چیکارش داری خو روم کراشع دیگه!
جنی: تو یکی خفه شو هوم؟؛ تو ام طنابو بده بهم
لیسا: آییش. بداخلاق بیا بگیر...
جنی روبه پنجره بزرگ اتاقش رفت و بازش کرد و رفت روی میز برگه هارو ورداشت و به دست کوک داد کوک ک خیلی تعجب کرده بود ی نگاه به جنی و یه نگا به لیسا انداخت لیسا شونه ای بالا انداخت ب معنی اینکه منم نمیدونم
جنی: خب برو ..
کوک: ها؟! برم کجا چیزی زدی؟!
جنی: تا ۳میشمارم یا میری یا ی گلوله حرومت میکنم! ..۱
کوک: باشه فقط چیزه مگه این عمارت در نداره خب از در میرم چ کاریه..
جنی: فقط خفه شو و برو*عربده*
کوک ب سمت پنجره رفت و طناب رو از پنجره آویزون کرد و سریع ازاونجا دور شد...
لیسا: خب میشنوم چه خبره ؟؛
فلش بک روز قبل شرکت/
جیمین درحالی که داشت از اتاق خارج میشد با صدای جنی متوقف شد..
جنی: میشه خونه لیسارو برام چک کنی؟؛
جیمین: چجوری؟؛
جنی: مثلا دوربینارو هک کن ..
جیمین: نگو به لیسا مشکوکی!
جنی: بیخیال تو فقط بیا ببین میتونی هکش کنی یا نع..
جیمین: خب وایسا ببینم
جیمین سرجاش نشست و با لب تاپ شروع کرد به هک کردن دوربینای عمارت لیسا..
۱۰مین بعد ..
جیمین: نمیشه! انگار یکی دیگه هکش کرده!
جنی: خودشه! میدونستم.. بهرحال ممنونم جیمین میتونی بری..
جیمین: ممنون.. فعلا
پایان/
جنی: خب اینم ماجرا
لیسا: پشمام یعنی الان تهیونگ داره مارو نگا میکنه!
جنی: هوم.. به یانگ گفتم ی خونه برام جور کنه امشب وسایلمون رو جمع میکنیم و فردا میریم .. جیمین اینام میان ...
لیسا: آهااا..
.........................................................
عمارت کیم/
رزی ویو: داشتم دوربینای خونه لیسا رو چک میکردم ک ببینم کوک کارشو انجام داده.. اما دیدم که جنی باهوش تر ازاین حرفاس پس همچیو فهمیده! اولش تعجب کردم که کوک از پنجره فرار کرد اما بعد فهمیدم بخاطر اینه رئیسشون نفهمه
۵.۹k
۲۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.