cute lover
پارت ۱
ویو هیونلیکس
فلیکس: بینا! چیکار میکنی؟
بینا: دارم بازی میکنم. بابا هیونجین کی میاد؟ گرسنمه
فلیکس: الاناس که بیاد. عه در زدن بدو بریم درو باز کنیم.
فلیکس و بینا رفتن و درو برای هیونجین باز کردن.
هیونجین: سلام عزیزم. سلام دختر قشگنم.
فلیکس: سلامم!
بینا: سلام بابایی!
بینا پرید بغل هیونجین.
فلیکس: خب دیگه برید دستاتونو بشورید بیاید سر میز.
هیونجین و بینا: باشه!
دستاشونو شستن و به هنراه فلیکس رفتن سر میز.
هیونجین: به به چه کردی. حسابی گشنم بود.
شروع کردن به خوردن.
هیونجین: اه راستی فلیکس یه دوست پیدا کردم.
فلیکس: واقعا؟ خیلی خوبه کیه؟
هیونجین: لی مینهو. همکار جدیدمه خیلی پسر خوبیه.
فلیکس: یبار بگو بیاد خونمون.
هیونجین: اوهوم حتما میگم.
فلیکس: بحث اینا شد منم امروز یکی از دوستای قدیمیم رو دیدم.
هیونجین: کی؟ کجا؟
فلیکس: بینا رو صبح برده بودم خانه بازی بعد بینا دوید بعدش خورد به یکی از کارکنان اونجا. بعدش دیدم اون کارکن جیسونگه.
هیونجین: جیسونگ... همونی که گفتی وقتی بچه بودین باهم دوست بودین بعد اونا نقل مکان کردن یجایه دیگه؟
فلیکس: اره. دوباره باهم دوست شدیم کلی هم با بینا بازی کرد.
هیونجین: اونم یروز دعوتش کن ببینمش باید حتما خیلی پسر خوبی باشه که دوست توعه.
فلیکس: عه
چند هفته بعد
هیونجین: فلیکس
فلیکس: بله
هیونجین: میای امشب با مینهو و جیسونگ بریم پارک؟ ون دوتا هم همو ببینن و کلا باهم دوست شن؟
فلیکس: اره اره!( با ذوق)
هیونجین: گوگولیی!
فلیکس: هیونجین من الان ۲۹ سالمه هنور گوگولیم؟
هیونجین: تو صد سالتم بشه برای من حور گوگولی.
بینا: باباییی! بریم پارک.
فلیکس: امشب قراره با عمو جیسونگ و عمو مینهو بریم پارک.
بینا: هورااا
ویو هیونلیکس
فلیکس: بینا! چیکار میکنی؟
بینا: دارم بازی میکنم. بابا هیونجین کی میاد؟ گرسنمه
فلیکس: الاناس که بیاد. عه در زدن بدو بریم درو باز کنیم.
فلیکس و بینا رفتن و درو برای هیونجین باز کردن.
هیونجین: سلام عزیزم. سلام دختر قشگنم.
فلیکس: سلامم!
بینا: سلام بابایی!
بینا پرید بغل هیونجین.
فلیکس: خب دیگه برید دستاتونو بشورید بیاید سر میز.
هیونجین و بینا: باشه!
دستاشونو شستن و به هنراه فلیکس رفتن سر میز.
هیونجین: به به چه کردی. حسابی گشنم بود.
شروع کردن به خوردن.
هیونجین: اه راستی فلیکس یه دوست پیدا کردم.
فلیکس: واقعا؟ خیلی خوبه کیه؟
هیونجین: لی مینهو. همکار جدیدمه خیلی پسر خوبیه.
فلیکس: یبار بگو بیاد خونمون.
هیونجین: اوهوم حتما میگم.
فلیکس: بحث اینا شد منم امروز یکی از دوستای قدیمیم رو دیدم.
هیونجین: کی؟ کجا؟
فلیکس: بینا رو صبح برده بودم خانه بازی بعد بینا دوید بعدش خورد به یکی از کارکنان اونجا. بعدش دیدم اون کارکن جیسونگه.
هیونجین: جیسونگ... همونی که گفتی وقتی بچه بودین باهم دوست بودین بعد اونا نقل مکان کردن یجایه دیگه؟
فلیکس: اره. دوباره باهم دوست شدیم کلی هم با بینا بازی کرد.
هیونجین: اونم یروز دعوتش کن ببینمش باید حتما خیلی پسر خوبی باشه که دوست توعه.
فلیکس: عه
چند هفته بعد
هیونجین: فلیکس
فلیکس: بله
هیونجین: میای امشب با مینهو و جیسونگ بریم پارک؟ ون دوتا هم همو ببینن و کلا باهم دوست شن؟
فلیکس: اره اره!( با ذوق)
هیونجین: گوگولیی!
فلیکس: هیونجین من الان ۲۹ سالمه هنور گوگولیم؟
هیونجین: تو صد سالتم بشه برای من حور گوگولی.
بینا: باباییی! بریم پارک.
فلیکس: امشب قراره با عمو جیسونگ و عمو مینهو بریم پارک.
بینا: هورااا
۷.۵k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.