وقتی پسر خاله ات بود و...
جیمین:البته بجز کیک شبیه دیک با رگه های شکلات که عین پشمای تخمش بود
و دیرو اومدن عروس داماد
و مسخره بازی کوک تو جدی ترین موقعیت زندگیش همه چی عالی بود
تهیونگ:با حرص مشتش رو کوبید رو میز
خفه شو جیمین
جیمین:اوکی براو اروم باش😭👍
پاشو بیا بریم برقصیم ناسلامتی عروسی خواهرتههه
تهیونگ:چطوری بیام برقصم در حالی که میدونم امشب قراره ناموصم گاییده بشه؟
ا.ت:تهیونگگ ؟؟
کوک:خوبه میدونی امشب قراره خواهرت...
تهیونگ:خفه شیییید
ا.ت:نشسته ام به در نگاه میکنم🦖
خدمتکار:قربان شام حاضره
تهیونگ :باشه برو
پاشدم رفتم رو صحنه و به ملت گفتم پاشن برن حیاط پشتی شام کوفت کنن
(عروس داماد و برادرش تو سالن شام میخورن)
خدمتکارا غذارو روی میز چیدن
تهیونگ:رفتم و پیش ا.ت و کوک نشستم
ا.ت:-افسردگی
کوک:عزیزم ناراحت نباش بیا غذا بخور باید جون داشته باشی تا صبح بهم بدی....
تهیونگ:کوکک-حرصی
کوک:چیه دروغ میگم؟؟ خب باشه نخوره تا خواهرت امشب بیهوش بشه از درد
تهیونگ:یه لیوان اب برداشت پاشید تو صورت کوک
کوک:بیناموصصص-جیغغ
افتاد دنبال تهیونگ و تهیونگ هم عین شتر مرغ فرار میکرد
ا.ت:دریکه آهه میکشد🦖
2 ساعت بعد:
ویو کوک:مراسم داشت تموم میشد ملت میخواستن اول مارو بدرقه کنن
دست ا.ت رو گرفتم به سمت ماشین رفتیم و ملت جیغ جیغ کنان پشت سرمون میومدن
به ماشین رسیدیم
تهیونگ:اشکک
ا.ت:داداشی گریه میکنی؟؟؟
تهیونگ:دلم واست تنگ میشه تخم صگ😭
ا.ت:منم-بغلش کرد و اشک ریخت😭
ازش جدا شد و به سمت مامانش رفت و اونم بغل کرد
یون هی:اشککک دلم واست تنگ میشه دختر کوچولوی من
ا.ت:منم
تهیونگ :به سمت کوک رفت و بغلش کرد
لطفا مواظبش باش داداش
کوک:باشه قول میدم هیچوقت اذیتش نکنم
تهیونگ:مرسی
سوار ماشین شدن و به سمت خونه شون حرکت کردن....
ویو کوک تو ماشین:
کوک:خوش گذشت؟؟
ا.ت:اره خیلی خوش گذشت
کوک:بزار برسیم خونه بیشتر خوش میگذره
ا.ت:کوک من استرس دارم... بخاطر امشب
کوک :چرا..؟ ولی که ما قبلا انجامش دادیم
ا.ت:ولی آخه...
کوک:هیش-دستش رو گذاشت رو رونش و فشار داد
فقط خوشحال باش و استرس نداشته باش خب؟؟
ا.ت:خب..
پرش زمانی تو ویلا:
وارد حیاط ویلا شدیم
ماشین رو پارک کردم و پیاده شدم
ا.ت رو هم پیاده کردم و براید استایل بغلش کردم وارد ویلا شدم
ا.ت:نکن کمرت درد میگیره
کوک:من وزنه 150 کیلویی میزنم بعد با برداشتن تو 45 کیلویی کمرم درد میگیره؟ -پوزخند
مامان از در خونه تا اتاق خواب رو با گل پوشونده بود
وارد اتاق خواب شدم و ا.ت رو گذاشتم رو زمین...
ا.ت:قشنگه...
کوک:در رو قفل کرد
اره ولی وقتی صدای ناله هات اینجا بپیچه قشنگ ترم میشه....
پارت بعد:50 لایک
و دیرو اومدن عروس داماد
و مسخره بازی کوک تو جدی ترین موقعیت زندگیش همه چی عالی بود
تهیونگ:با حرص مشتش رو کوبید رو میز
خفه شو جیمین
جیمین:اوکی براو اروم باش😭👍
پاشو بیا بریم برقصیم ناسلامتی عروسی خواهرتههه
تهیونگ:چطوری بیام برقصم در حالی که میدونم امشب قراره ناموصم گاییده بشه؟
ا.ت:تهیونگگ ؟؟
کوک:خوبه میدونی امشب قراره خواهرت...
تهیونگ:خفه شیییید
ا.ت:نشسته ام به در نگاه میکنم🦖
خدمتکار:قربان شام حاضره
تهیونگ :باشه برو
پاشدم رفتم رو صحنه و به ملت گفتم پاشن برن حیاط پشتی شام کوفت کنن
(عروس داماد و برادرش تو سالن شام میخورن)
خدمتکارا غذارو روی میز چیدن
تهیونگ:رفتم و پیش ا.ت و کوک نشستم
ا.ت:-افسردگی
کوک:عزیزم ناراحت نباش بیا غذا بخور باید جون داشته باشی تا صبح بهم بدی....
تهیونگ:کوکک-حرصی
کوک:چیه دروغ میگم؟؟ خب باشه نخوره تا خواهرت امشب بیهوش بشه از درد
تهیونگ:یه لیوان اب برداشت پاشید تو صورت کوک
کوک:بیناموصصص-جیغغ
افتاد دنبال تهیونگ و تهیونگ هم عین شتر مرغ فرار میکرد
ا.ت:دریکه آهه میکشد🦖
2 ساعت بعد:
ویو کوک:مراسم داشت تموم میشد ملت میخواستن اول مارو بدرقه کنن
دست ا.ت رو گرفتم به سمت ماشین رفتیم و ملت جیغ جیغ کنان پشت سرمون میومدن
به ماشین رسیدیم
تهیونگ:اشکک
ا.ت:داداشی گریه میکنی؟؟؟
تهیونگ:دلم واست تنگ میشه تخم صگ😭
ا.ت:منم-بغلش کرد و اشک ریخت😭
ازش جدا شد و به سمت مامانش رفت و اونم بغل کرد
یون هی:اشککک دلم واست تنگ میشه دختر کوچولوی من
ا.ت:منم
تهیونگ :به سمت کوک رفت و بغلش کرد
لطفا مواظبش باش داداش
کوک:باشه قول میدم هیچوقت اذیتش نکنم
تهیونگ:مرسی
سوار ماشین شدن و به سمت خونه شون حرکت کردن....
ویو کوک تو ماشین:
کوک:خوش گذشت؟؟
ا.ت:اره خیلی خوش گذشت
کوک:بزار برسیم خونه بیشتر خوش میگذره
ا.ت:کوک من استرس دارم... بخاطر امشب
کوک :چرا..؟ ولی که ما قبلا انجامش دادیم
ا.ت:ولی آخه...
کوک:هیش-دستش رو گذاشت رو رونش و فشار داد
فقط خوشحال باش و استرس نداشته باش خب؟؟
ا.ت:خب..
پرش زمانی تو ویلا:
وارد حیاط ویلا شدیم
ماشین رو پارک کردم و پیاده شدم
ا.ت رو هم پیاده کردم و براید استایل بغلش کردم وارد ویلا شدم
ا.ت:نکن کمرت درد میگیره
کوک:من وزنه 150 کیلویی میزنم بعد با برداشتن تو 45 کیلویی کمرم درد میگیره؟ -پوزخند
مامان از در خونه تا اتاق خواب رو با گل پوشونده بود
وارد اتاق خواب شدم و ا.ت رو گذاشتم رو زمین...
ا.ت:قشنگه...
کوک:در رو قفل کرد
اره ولی وقتی صدای ناله هات اینجا بپیچه قشنگ ترم میشه....
پارت بعد:50 لایک
۲۶.۰k
۰۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.