پارت اول فیک من هنوز عاشقت میمانم
پارت اول فیک من هنوز عاشقت میمانم
ویو جونگکوک
با ضربه ای که به سرم خورد چشامم سیاهی رفت، با سر درد بدی بیدار شدم چند بار چشامو باز و بسته کردم دیدم توی ی اتاق تاریکم چند تا وسیله اونجا بود،دست و پام به ی صندلی چوبی قدیمی با زنجیر بسته بود. خیلی تکون خوردم، اینجا کجا میتونست باشه.
جونگکوک: هیییی... اینجا شما کی هستیننن
من اینجا چیکار میکنممم
(تمام حرفاش با داد بلند بود)
از زبان نویسنده:
جونگکوک بعد از چند دقیقه دست از داد زدن برداشت، انقد داد زد که حس سوزش کرد گلوش و دست کشید، به فکر ی راه فرار از این ناکجا آباد بود. هر تلاشی که میتونست برای فرار کرد ولی نتیجه ای نداشت. تا اینکه.....
از زبان جونگکوک
هوففف خسته شدم از اینجا، انقد داد زدم که گلوم درد گرفت، دیدم اون در کل فلزی که رو به رومه داره باز میشه دو نفر دو طرف در ایستادن به نظر میرسید بادیگارد باشن. باورم نمیشد اون چیزی که داشتم میدیدم واقعی بود.... اون.....
ادامش بدم؟ 🥲✨
شرایط
10 لایک
5 کامنت 😍✨
#بی_تی_اس #کیپاپ #کیوت #جونگکوک #فیک #سناریو
ویو جونگکوک
با ضربه ای که به سرم خورد چشامم سیاهی رفت، با سر درد بدی بیدار شدم چند بار چشامو باز و بسته کردم دیدم توی ی اتاق تاریکم چند تا وسیله اونجا بود،دست و پام به ی صندلی چوبی قدیمی با زنجیر بسته بود. خیلی تکون خوردم، اینجا کجا میتونست باشه.
جونگکوک: هیییی... اینجا شما کی هستیننن
من اینجا چیکار میکنممم
(تمام حرفاش با داد بلند بود)
از زبان نویسنده:
جونگکوک بعد از چند دقیقه دست از داد زدن برداشت، انقد داد زد که حس سوزش کرد گلوش و دست کشید، به فکر ی راه فرار از این ناکجا آباد بود. هر تلاشی که میتونست برای فرار کرد ولی نتیجه ای نداشت. تا اینکه.....
از زبان جونگکوک
هوففف خسته شدم از اینجا، انقد داد زدم که گلوم درد گرفت، دیدم اون در کل فلزی که رو به رومه داره باز میشه دو نفر دو طرف در ایستادن به نظر میرسید بادیگارد باشن. باورم نمیشد اون چیزی که داشتم میدیدم واقعی بود.... اون.....
ادامش بدم؟ 🥲✨
شرایط
10 لایک
5 کامنت 😍✨
#بی_تی_اس #کیپاپ #کیوت #جونگکوک #فیک #سناریو
۵.۷k
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.