𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐒𝐞𝐨𝐮𝐥 پارت ۲۲
چچشمم خورد به دستش که چنگال فرو کردم پوزخندی زدم
ا.ت=نقاشی خوشگلی زدم تو دستت مگه نه؟
اومد جلو و کنار گوشم چیزی زمزمه کرد
ماهان=منم خیلی دوست دارم نقاشی های خوشگلی روت بزنم هوم؟
منم کنارش گوشش خیلی خونسرد گفتم...
ا
ت=بهت گفته بودم کاری باهام بکنی از زندگی محوت میکنم یونو؟این تازه اولشه
و بعد بی توجه از کنارش رد شدم و رفتم بالا.........پسره از خودراضی بچ به تمام معنا شعت فاک بهش فاکینگ بوی اهههه
مثلا داشتم وابسش میشدم هع اللن ریکه پشممم حساب نمیاد بمونه برا ارتمیس تا اونم بفهمه چجوری فاکی عه
گوشی رو برداشتم از رو میز و شماره گرفتم
(تماس)
میسو=الو؟
ا.ت=میسو حوصلع کش دادن ندارم میای بیرون یا نه؟
میسو=چی نفهمیدم دختر
ا.ت=میگم میای بیرون یکم بگردیم
میسو=اره میام کی؟
ا.ت=ساعت ۴ خوبه بریم شهر بازی دوست دارم برم یکم مث بچه ها بگردم
میسو=🥴☺😂باشه میام فعلا
قطع کردم و بعدی
(تماس)
فاطی=سلام
ا.ت=فاطی حوصله.......
فاطی=مرگ فاطی تو سلام بلد نیستی بچ؟
ا.ت=ببخشید سلام
فاطی=علیک چه مرگته
ا.ت=اععهه میگم امروز میای یکم بگردیم؟
فاطی=باشه فقط کجا؟
ا.ت=شهر بازی میسو میاد توهم بیا
فاطی=خا باشه خدافظ
قطع کردم و رفتن سراغ اخری
(تماس)
مطی=چی میگی ا.ت زود بگو
ا.ت=امروز میریم شهر بازی توهم بیا
مطی=خا
قطع کرد/=
گوشیم زنگ خورد جواب دادم
ا.ت=ها
مطی=ساعت چند میرین؟
ا.ت=۴ عصر
مطی=خا
بازم قطع کرد/=
همین قد خلاصه|:
اینا از منن روانی ترن بملا )=
گوشی رو رو ساعت سه کوک کردم ۲ بود
پرت شدم رو تخت و رفتم به خاب
(دیلیلیلیلینگ دیلیلیلیلینگ هشدار ساعت)
(کراشم رو این مدل اهنگ/= )
گوشی رو قطع کردم و پا شدم رفتم دوش گرفتم در شدم موهامو سشوار کردم و با اتو مو حالت باحالی بهشون دادم میکاپ ساده و لایت هم که همیشه بود لباس پوشیدم یه شلوار مام استایل گشاد پوشیدم پایینشو پاکتی تا کردم یه تیشرت کوتاه پوشیدم روشم یه مانتو اورسایز اسپرت قرمز پوشیدم جوراب پام کردم شال کرم قرمزم رو انداختم رو سرم کیف کوچولو قرمزمو با گوشیم برداشتم به خودم نگاه کردم تو ایینه یه چیزی کم بود دست بردم تو کشو و عینک گرد مورد علاقم رو برداشتم و رفتم پایین استایلم عالی بود زندایی تو اشپز خونه بود بهش گفتم میرم و خدافظی کردم بقیه نبودن
اسپرتای قرمزمو پوشیدم از خونه در شدم با ماهان در حیاط رو در رد شدیم
ماهان=داری میری؟
ا.ت=بله با اجازتون
ماهان=مراقب خودت باش دیر نکن باشه اگه خواستی زنگ بزن بیام دنبالت
ا.ت=نیازی نیست میسو میاره
ماهان=خو اگه اون نتونست چی؟زنگ بزن
ا.ت=باشه....فعلا
در شدم بیرون یه نفس اسوده ای سر دادم بیرون و راه رفتم ساعت یه ربع به چهار بود بعد یه ربع پیاده روی رسیدم به پاتوقمون که یک کافه خیلی خوجل بود
دخترا نشسته بودن تا منو دیدن.......
ا.ت=نقاشی خوشگلی زدم تو دستت مگه نه؟
اومد جلو و کنار گوشم چیزی زمزمه کرد
ماهان=منم خیلی دوست دارم نقاشی های خوشگلی روت بزنم هوم؟
منم کنارش گوشش خیلی خونسرد گفتم...
ا
ت=بهت گفته بودم کاری باهام بکنی از زندگی محوت میکنم یونو؟این تازه اولشه
و بعد بی توجه از کنارش رد شدم و رفتم بالا.........پسره از خودراضی بچ به تمام معنا شعت فاک بهش فاکینگ بوی اهههه
مثلا داشتم وابسش میشدم هع اللن ریکه پشممم حساب نمیاد بمونه برا ارتمیس تا اونم بفهمه چجوری فاکی عه
گوشی رو برداشتم از رو میز و شماره گرفتم
(تماس)
میسو=الو؟
ا.ت=میسو حوصلع کش دادن ندارم میای بیرون یا نه؟
میسو=چی نفهمیدم دختر
ا.ت=میگم میای بیرون یکم بگردیم
میسو=اره میام کی؟
ا.ت=ساعت ۴ خوبه بریم شهر بازی دوست دارم برم یکم مث بچه ها بگردم
میسو=🥴☺😂باشه میام فعلا
قطع کردم و بعدی
(تماس)
فاطی=سلام
ا.ت=فاطی حوصله.......
فاطی=مرگ فاطی تو سلام بلد نیستی بچ؟
ا.ت=ببخشید سلام
فاطی=علیک چه مرگته
ا.ت=اععهه میگم امروز میای یکم بگردیم؟
فاطی=باشه فقط کجا؟
ا.ت=شهر بازی میسو میاد توهم بیا
فاطی=خا باشه خدافظ
قطع کردم و رفتن سراغ اخری
(تماس)
مطی=چی میگی ا.ت زود بگو
ا.ت=امروز میریم شهر بازی توهم بیا
مطی=خا
قطع کرد/=
گوشیم زنگ خورد جواب دادم
ا.ت=ها
مطی=ساعت چند میرین؟
ا.ت=۴ عصر
مطی=خا
بازم قطع کرد/=
همین قد خلاصه|:
اینا از منن روانی ترن بملا )=
گوشی رو رو ساعت سه کوک کردم ۲ بود
پرت شدم رو تخت و رفتم به خاب
(دیلیلیلیلینگ دیلیلیلیلینگ هشدار ساعت)
(کراشم رو این مدل اهنگ/= )
گوشی رو قطع کردم و پا شدم رفتم دوش گرفتم در شدم موهامو سشوار کردم و با اتو مو حالت باحالی بهشون دادم میکاپ ساده و لایت هم که همیشه بود لباس پوشیدم یه شلوار مام استایل گشاد پوشیدم پایینشو پاکتی تا کردم یه تیشرت کوتاه پوشیدم روشم یه مانتو اورسایز اسپرت قرمز پوشیدم جوراب پام کردم شال کرم قرمزم رو انداختم رو سرم کیف کوچولو قرمزمو با گوشیم برداشتم به خودم نگاه کردم تو ایینه یه چیزی کم بود دست بردم تو کشو و عینک گرد مورد علاقم رو برداشتم و رفتم پایین استایلم عالی بود زندایی تو اشپز خونه بود بهش گفتم میرم و خدافظی کردم بقیه نبودن
اسپرتای قرمزمو پوشیدم از خونه در شدم با ماهان در حیاط رو در رد شدیم
ماهان=داری میری؟
ا.ت=بله با اجازتون
ماهان=مراقب خودت باش دیر نکن باشه اگه خواستی زنگ بزن بیام دنبالت
ا.ت=نیازی نیست میسو میاره
ماهان=خو اگه اون نتونست چی؟زنگ بزن
ا.ت=باشه....فعلا
در شدم بیرون یه نفس اسوده ای سر دادم بیرون و راه رفتم ساعت یه ربع به چهار بود بعد یه ربع پیاده روی رسیدم به پاتوقمون که یک کافه خیلی خوجل بود
دخترا نشسته بودن تا منو دیدن.......
۱۰.۷k
۰۸ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.