☆ازدواج اجباری☆
p6
پرش زمانی به صبح...
با دلدرد از خواب بیدار شدم دیدم کوک نیست
رفتم پایین دیدم روی مبل نشسته
+کو.. ک
_هوم؟
+میشه درش.. بیاری
_ ادم شدی؟ «نیشخند»
+اهوم
_بیا بشین
+نشست
_شلوارتو در بیار
+شلوارش رو در اورد شورتش هم در اورد
و پاهاشو باز کرد
_هر ستاشو در اورد و سعی کرد تحریک نشه
_زود بپوش
+اوم اوکی
و پاشد رفت تو اتاق
+عوضی هنوز دلم درد میکنه یه لحظه شک کردم پاشدم رفتم دسشویی و اره.. پریودد شدمم اوفف نوارم ندارممم
+کوک
_چته؟
+پریودم پد ندارم
_برو تو دسشویی منتظر باش الان میام
+اهوم
کوک ویو
سریع اماده شدم دوییدم رسیدم به یه مغازه و چندتا بسته گرفتم رفتم خونه
در دسشویی رو باز کردم
_ا.ت
+ها اومدی
_اره، بیا
+مرسی
_خواهش، رفت بیرون
ا. تم کاراش رو کرد
بعد رفت سمت اشپزخونه
_ا.ت استراحت کن
+چقد مهربون شده عجیبه«ذهنش»
_سفارش میدم
ا. ت ویو
رفتم نشستم پیش کوک سرم رو گذاشتم روی شونش و چشمام رو بستن اونم سرش رو گذاشت روی سرم و یه سرم رو بوس کرد اون موقع تمام برقای کوچمون رفت این همون کوک خشن بود؟ اونم موقع خیلی دلم میخواست ببوسمش
سرم رو از روی شونش برداشتم و بهش نگاه کردم
اونم نگام کرد، چشم تو چشم شدیم از فرصت استفاده کردم و رفتم جلو لبم رو روی لباش گذاشتم اونقدر خوب بود که نمیتونستم ازش جدا شم یکم ولی نفس کم اوردیم و از هم فاصله گرفتیم هر دوتامون نفس نفس میزدیم
+کوک
_هه.. بله
+چرا انقد خشنی؟
_چون از کارام لذت میبرم
+اما..
_هیسس هیچی نگو بگذریم، چی میخوری؟
+لابلابلابلا«یه چیزی گفت»
کوک غذا سفارش داد خوردن...
«پرش زمانی به شب»
کوک ویو
داشتم اماده میشدم که برم بار که ا. ت گف
+کجا میری
_بار
+میشه منم بیام
_نه
+اخه کوک من حوصلم سر رفته
_نه اصلا
+اون ماجرارو فراموش کن
_نه ا. ت اصرار نکن
+پیش خمدت میشینمم
_اماده شو
+عهه چشمم«ذوق»
یه لباس پوشیدم میکاپ کردم.
رفتم بازوی کوک رو گرفتم و سوار ماشین شدیم
_پیاده شو رسیدیم
+اوکی
کوک ویو
وقتی رفتیم داخل بار لیا رو دیدم اهمیتی بهش ندادم هه هرزه کار هروزش همینه داره مخ یکیو میزنه شب باهاش بخوابه«نیشخند»
یهو منو دید اومد رو پام نشست«علامتش$»
$اومم ددی خیلی وقت بود ندیده بودمت
ها اون هرزه کیه کنارت؟
_لیا گمشو اونور
$هومم؟ چراا ددی فاکرم
یهو دیدم
ا. ت بلند شد موهاش رو گرفت
+اهای جnده از روی پای ددیه من بلند شوو
اون مال منه خبب؟اون ترو نمیخوادت زیرخواب بدبخت برو گمشو زیر مردای دیگه بخوابب«داد شدید»
$هقق «اشک تمساح»«رفت»
یهو دیدم یه مردی از اخر بار اومد منو کوک سریع بلند شدیم و تا جایی که تونستیم دوییدیم اونم داشت دنبالمون میومد فک کنم دوس پسر لیا باشه سریع رسیدیم خونه و محکم درو بستم هردوتامون نفس نفس میزدیم
+کو.. ک حال.. ت خوبه؟
_خو... بم
حمایت.
پرش زمانی به صبح...
با دلدرد از خواب بیدار شدم دیدم کوک نیست
رفتم پایین دیدم روی مبل نشسته
+کو.. ک
_هوم؟
+میشه درش.. بیاری
_ ادم شدی؟ «نیشخند»
+اهوم
_بیا بشین
+نشست
_شلوارتو در بیار
+شلوارش رو در اورد شورتش هم در اورد
و پاهاشو باز کرد
_هر ستاشو در اورد و سعی کرد تحریک نشه
_زود بپوش
+اوم اوکی
و پاشد رفت تو اتاق
+عوضی هنوز دلم درد میکنه یه لحظه شک کردم پاشدم رفتم دسشویی و اره.. پریودد شدمم اوفف نوارم ندارممم
+کوک
_چته؟
+پریودم پد ندارم
_برو تو دسشویی منتظر باش الان میام
+اهوم
کوک ویو
سریع اماده شدم دوییدم رسیدم به یه مغازه و چندتا بسته گرفتم رفتم خونه
در دسشویی رو باز کردم
_ا.ت
+ها اومدی
_اره، بیا
+مرسی
_خواهش، رفت بیرون
ا. تم کاراش رو کرد
بعد رفت سمت اشپزخونه
_ا.ت استراحت کن
+چقد مهربون شده عجیبه«ذهنش»
_سفارش میدم
ا. ت ویو
رفتم نشستم پیش کوک سرم رو گذاشتم روی شونش و چشمام رو بستن اونم سرش رو گذاشت روی سرم و یه سرم رو بوس کرد اون موقع تمام برقای کوچمون رفت این همون کوک خشن بود؟ اونم موقع خیلی دلم میخواست ببوسمش
سرم رو از روی شونش برداشتم و بهش نگاه کردم
اونم نگام کرد، چشم تو چشم شدیم از فرصت استفاده کردم و رفتم جلو لبم رو روی لباش گذاشتم اونقدر خوب بود که نمیتونستم ازش جدا شم یکم ولی نفس کم اوردیم و از هم فاصله گرفتیم هر دوتامون نفس نفس میزدیم
+کوک
_هه.. بله
+چرا انقد خشنی؟
_چون از کارام لذت میبرم
+اما..
_هیسس هیچی نگو بگذریم، چی میخوری؟
+لابلابلابلا«یه چیزی گفت»
کوک غذا سفارش داد خوردن...
«پرش زمانی به شب»
کوک ویو
داشتم اماده میشدم که برم بار که ا. ت گف
+کجا میری
_بار
+میشه منم بیام
_نه
+اخه کوک من حوصلم سر رفته
_نه اصلا
+اون ماجرارو فراموش کن
_نه ا. ت اصرار نکن
+پیش خمدت میشینمم
_اماده شو
+عهه چشمم«ذوق»
یه لباس پوشیدم میکاپ کردم.
رفتم بازوی کوک رو گرفتم و سوار ماشین شدیم
_پیاده شو رسیدیم
+اوکی
کوک ویو
وقتی رفتیم داخل بار لیا رو دیدم اهمیتی بهش ندادم هه هرزه کار هروزش همینه داره مخ یکیو میزنه شب باهاش بخوابه«نیشخند»
یهو منو دید اومد رو پام نشست«علامتش$»
$اومم ددی خیلی وقت بود ندیده بودمت
ها اون هرزه کیه کنارت؟
_لیا گمشو اونور
$هومم؟ چراا ددی فاکرم
یهو دیدم
ا. ت بلند شد موهاش رو گرفت
+اهای جnده از روی پای ددیه من بلند شوو
اون مال منه خبب؟اون ترو نمیخوادت زیرخواب بدبخت برو گمشو زیر مردای دیگه بخوابب«داد شدید»
$هقق «اشک تمساح»«رفت»
یهو دیدم یه مردی از اخر بار اومد منو کوک سریع بلند شدیم و تا جایی که تونستیم دوییدیم اونم داشت دنبالمون میومد فک کنم دوس پسر لیا باشه سریع رسیدیم خونه و محکم درو بستم هردوتامون نفس نفس میزدیم
+کو.. ک حال.. ت خوبه؟
_خو... بم
حمایت.
۹.۸k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.