پارت 25
ویو جیمین
وارد خونه شدم کیسه های غذا روی کنسول گذاشتم و به سمت
اتاق رفتم . در باز کردم با دیدن یه فرشته که خوابیده لبخندی رو لبام نقش بست.
بدون بستن در سمتش رفتم یواش روی تخت نشستم
عین فرشته ها بود توی خواب موهای مشکیش رو بالشت
پخش شده بود موهاشو بوسیدم و بو کردم . بوی بهشت میداد
فرشته کوچولو من.
ویو ت
با احساس اینکه کسی داره موهامو بو میکنه بیدار شدم .
تکونی خوردم، چشمام باز کردم صورت جیمین داخل موهام بود
ت: جیمین
جیمین:هوم
ت: داری چیکار میکنی
جیمین: دارم بهشت بو میکنم
از تشبیه بهشت به موهام لبخند عمیقی رو لبم اومد
ت: کی اومدی؟ من چقدر خوابیدم؟
جیمین: الان اومدم الانم ساعت بیست و سی دقیقس
ت : آ، یعنی من یک نیم ساعت خوابیدم
جیمین: درد داری
ت: نه
جیمین: بیا بریم پایین غذا بخوریم
وارد خونه شدم کیسه های غذا روی کنسول گذاشتم و به سمت
اتاق رفتم . در باز کردم با دیدن یه فرشته که خوابیده لبخندی رو لبام نقش بست.
بدون بستن در سمتش رفتم یواش روی تخت نشستم
عین فرشته ها بود توی خواب موهای مشکیش رو بالشت
پخش شده بود موهاشو بوسیدم و بو کردم . بوی بهشت میداد
فرشته کوچولو من.
ویو ت
با احساس اینکه کسی داره موهامو بو میکنه بیدار شدم .
تکونی خوردم، چشمام باز کردم صورت جیمین داخل موهام بود
ت: جیمین
جیمین:هوم
ت: داری چیکار میکنی
جیمین: دارم بهشت بو میکنم
از تشبیه بهشت به موهام لبخند عمیقی رو لبم اومد
ت: کی اومدی؟ من چقدر خوابیدم؟
جیمین: الان اومدم الانم ساعت بیست و سی دقیقس
ت : آ، یعنی من یک نیم ساعت خوابیدم
جیمین: درد داری
ت: نه
جیمین: بیا بریم پایین غذا بخوریم
۱۵.۲k
۰۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.