♛عشقـ اجباریـ♛ پارتـ²³

هومـ.....XD

بعد هر دو خندیدن....
که......


شوگا آمد و.....

#شوگا
گفت:(( جَمعِتون جَمعِه فقط گُلِ مَجلِسِتون کَمِہ!
⧈شرافتا اینجا رو ترکیدم از خنده😂⧈

#جنی
گفت:(( که اونم تویی؟!


#شوگا
گفت:(( هزار آفرین بر آبجی کیوتمـ😻


#جنی
گفت:(( بسه دیگه!
کم زبون بریز!
میدونمـ گُشنَتِه!
ولی غذا حاضر نیستـ!
آشپز ها دارن گرم میگیرن!

#تهیونگ
گفت:(( دقیقا

#شوگا
گفت:(( یاااااا امامزاده کامبیز این چه قیافه ایہ واسه خودتون درست کردید!

#تهیونگ
گفت:(( من نبودم دستم بود!

#جنی
گفت:(( من نبودم ایشون بود!

هیچی دیگه زدن زیر خنده و بعد ۱ ساعتـ......

پیتزا تو فِر درست شد و آوردن خوردن و.....

#جین
گفت:(( جنی تو واقعا آشپزی بَلَد نیستی اینقدر خوشمزه شد اگه بَلَد باشی دیگه تمومه!!!

#جنی
گفت:(( من هیچ کاری نکردم همه ی کار ها رو تهیونگ کرد....

#تهیونگ
گفت:(( دروغ میگه خودش همه ی کار ها رو انجام داد....
⧈اَی زبون ریز😁⧈

#شوگا
گفت:(( وقتی ۲ تا مرغ عشق غذا درست کنن حتی اگه خاک باشه هم خوشمزه است.....

#جنی
گفت:(( داداش؟!😡

#شوگا
گفت:(( جونم آبجی!!!!😳

#جنی
گفت:(( دَستِت درد نکنه حالا غذایِ من شد خاک؟!😡

#شوگا
گفت:(( منظوری نداشتمـ!!!!

#جنی
گفت:(( اتفاقا داشتی!!!!

#تهیونگ
گفت:(( خب دوستان منحیوتم(منحرف+کیوت)
بریم سراغ نقشه!!!!

که.......
شوگا.......
گفت:(( .......


بقیه رو نمیگمـ......
پارتـ ۱۴ عشق دو طرفه رو بزار تا.....⇠🔪🔪🔪🔪