شب اجباری...
Part 4
دیوار ها آنقدر سرد بودن که بیدار شدم دیدم به تخت وصلم با طناب
خواستم خودم و باز کنم تا یکی اومد
... : په تو بودی که به ارباب چاقو زدی
ا.ت : شما ها کی هستین از من چی می خواین( داد)
... : اوه من خب جئون جانگ کوک
( دستش رو روی گردنم مالید )
ا.ت : بکش کنار
کوک : اوه ده دلت می خواد خشن باشم اوکی ده شروع...
خدمتکار : رئیس اون اومده
کوک : کی
خدمتکار: برای کلاس سکس
کوک : آها بگو بیاد داخل
خدمتکار : اههه ( بد بخت مرد )
چانگهو : تفنگ گذاشت پشت سر کوک و گفت بهش نزدیک نشو وگرنه شلیک میکنم
کوک : به به ببین که اینجاست و داره چی کار میکنه
ا.ت : چانگهوووو تو این مرد و میشناسی
کوک : خوب چرا نباید اربا...
چانگهو دید تا داره لو میره به بازوش شلیک کرد
ا.ت : چی کار کردی
من و باز کرد و دستم و گرفت
چانگهو : زود باش باید بریم
ا.ت : آخه زخم شد...
چانگهو : ا.تتتت ( داد )
دستم و محکم گرفت و دویید
وقتی دور شدیم دستم و کشیدم و وایسادم
ا.ت : چانگهو تو از کجا می دونستی اونجام
اون چی می گفت
از کجا آدرسش و می دونستی
تو اونا رو میشناسی
کلاس سکس ؟!
واقعا
این چی بود دیگه
ارباب . واقعا !!!
چانگهو : بسههه نه اشتباه متوجه شدی
من فقط رد گوشیت و دنبال کردم تا ببینم صحیح سالم خونه ای بعد فهمیدم نه و اومدم
و خودم جا زدم جا ی یکی دیگه و.....
ا.ت : چانگهو بسه دیگه نمی خوام چرت و پرت بشنوم اگه این طوره تو از کجا می دونستی اون فرد میاد اینجا که خودت و جای ی اون جا زدی
چانگهو : نه ببین
ا.ت : بسه تمومش کن نمی خوام چیزی بشنوم
با وجود تمام ترس و استرس و اینکه نیاز داشتم یکی مثل چانگهو پیشم باشه سرم و پایین انداختم و راهمو و کج کردم و رفتم ....
دیوار ها آنقدر سرد بودن که بیدار شدم دیدم به تخت وصلم با طناب
خواستم خودم و باز کنم تا یکی اومد
... : په تو بودی که به ارباب چاقو زدی
ا.ت : شما ها کی هستین از من چی می خواین( داد)
... : اوه من خب جئون جانگ کوک
( دستش رو روی گردنم مالید )
ا.ت : بکش کنار
کوک : اوه ده دلت می خواد خشن باشم اوکی ده شروع...
خدمتکار : رئیس اون اومده
کوک : کی
خدمتکار: برای کلاس سکس
کوک : آها بگو بیاد داخل
خدمتکار : اههه ( بد بخت مرد )
چانگهو : تفنگ گذاشت پشت سر کوک و گفت بهش نزدیک نشو وگرنه شلیک میکنم
کوک : به به ببین که اینجاست و داره چی کار میکنه
ا.ت : چانگهوووو تو این مرد و میشناسی
کوک : خوب چرا نباید اربا...
چانگهو دید تا داره لو میره به بازوش شلیک کرد
ا.ت : چی کار کردی
من و باز کرد و دستم و گرفت
چانگهو : زود باش باید بریم
ا.ت : آخه زخم شد...
چانگهو : ا.تتتت ( داد )
دستم و محکم گرفت و دویید
وقتی دور شدیم دستم و کشیدم و وایسادم
ا.ت : چانگهو تو از کجا می دونستی اونجام
اون چی می گفت
از کجا آدرسش و می دونستی
تو اونا رو میشناسی
کلاس سکس ؟!
واقعا
این چی بود دیگه
ارباب . واقعا !!!
چانگهو : بسههه نه اشتباه متوجه شدی
من فقط رد گوشیت و دنبال کردم تا ببینم صحیح سالم خونه ای بعد فهمیدم نه و اومدم
و خودم جا زدم جا ی یکی دیگه و.....
ا.ت : چانگهو بسه دیگه نمی خوام چرت و پرت بشنوم اگه این طوره تو از کجا می دونستی اون فرد میاد اینجا که خودت و جای ی اون جا زدی
چانگهو : نه ببین
ا.ت : بسه تمومش کن نمی خوام چیزی بشنوم
با وجود تمام ترس و استرس و اینکه نیاز داشتم یکی مثل چانگهو پیشم باشه سرم و پایین انداختم و راهمو و کج کردم و رفتم ....
۱۰.۵k
۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.