وقتی که بین بچه هاش فرق میزاشت🥃✨
وقتی که بین بچه هاش فرق میزاشت🥃✨
با شوک افتادم روی زمین که ات جیغ کشید و سوهو با شوک نگاه میکرد...یعنی این داستان تموم میشه؟!
نمیتونستم معطل کنم...سریع با اینکه میدونستم بی فایدست رفتم پایین که دیدم سوهی توی بغل یکی از بادیگارداعه...سریع سوهی رو بغل کردم:ماشین رو بیاریننننن
براید استایل سوهی بغلم بود که ات و سوهو اومدن با گریه سوار ماشین شدیم...ولی مگه مرد گریه میکنه؟اره:)اره در این مواقع اره گریه میکنه:)
به نزدیک ترین بیمارستان رسیدیم و سریع رفتیم و سوهی رو دادم به پرستار که برانکارد اورد و سوهی رو بردن که دکتر اومد:سلام...چه بلایی سرش اومده؟
میدونستم زنده نمیمونه ولی امید؟
ته:از بالای عمارت خودشو انداخت
دکتر نگاهی به من کرد:با سر افتاد؟
ته:نمیدونمممممممممم...دخترم داره جون میده بعد میپرسین چطوری مرد؟
بادیگارد:با سر نخورده مثل اینکه با کمر خورده
پرستار:دکتر عمل رو شروع کنیم؟
ته:اره شروع کنید من میرم پول رو میزنم
پرش زمانی/پنج ساعت بعد
پنج ساعته سوهی توی اون اتاق فاکیه...چرا نمیاد بیرون برم ازش عذر خواهی کنم؟؟
داشتم از پنجره به سوهی و دکترا اینا نکاه میکردم یهو دستگاه شوک رو اوردن و همه پخش شدن استرس گرفتم شوک عصبی بهم وارد شده بود...صدای دکتر میومد هی میگفت بزنید 20 درصد...40 درصد...80 درصد!!!
ولی نا امید شدن...دیگه نخواستم نگاه کنم ولی با صدای دستگاه سرمو بلند کردم و لبخندی از شادی زدم...سوهی من زندست!!
دکتر اومد بیرون:اقای کیم شما خیلی خوش شانسین دخترتون زنده موندن به طور عجیبی اما...
ات:اما چییی؟؟
دکتر:اما وارد کما شدن و معلوم نیست کی از کما در بیان...ولی هنوز امیدی هست میتونید فقط یکنفرتون بره و بهش انرژی بده تا برگرده
ته:من میرم
ات:اما ته سوهی الان حالش خو....
ته:حواسم هست...یکبار از دستش دادم دیگه از دستش نمیدم
وارد اتاق شدم و نشستم پیشش:سوهی منو ببخش...برگرد...خواهش میکنم...برگرد باهم برسم شهربازی...اصلا دیگه به سوهو توجه نمیکنم...اصلا میکنم اما به تو بیشتر...بیا باهم بریم بستنی بخوریم و حرف بزنیم و کلی بخندیم...من فقط چون قرار بود سوهو جانشینم شه روش زوم بودم...ببخشید دخترم...برگرد(گریه)بلند شو...بلند شو چشمای قشنگتو به بابا نشون بده...بلند شو واسه بابا دلبری کن...بلند شو دوباره باهم بحث کنیم😂
نه شوخی کردم بلند شی نمیزارم حتی کسی عصبیت کنه...اصلا به مامانتم توجه نمیکنم...نه نه اون خطرناکه میزنه منو...به هرحال برگرد که دلم تاب نداره سوهی بابا✨🥲
♡♡♡♡♡♡♡
گایز اگر کم بود ببخشید:)
شرایط پارت بعد:
لایک:50❤
کامنت:30💬
میدونم زیاده ولی گایز خیلی هاتون بهم هیت دادین بابت رفتن سوهی ولی فیکش هپی اند🥲✨
با شوک افتادم روی زمین که ات جیغ کشید و سوهو با شوک نگاه میکرد...یعنی این داستان تموم میشه؟!
نمیتونستم معطل کنم...سریع با اینکه میدونستم بی فایدست رفتم پایین که دیدم سوهی توی بغل یکی از بادیگارداعه...سریع سوهی رو بغل کردم:ماشین رو بیاریننننن
براید استایل سوهی بغلم بود که ات و سوهو اومدن با گریه سوار ماشین شدیم...ولی مگه مرد گریه میکنه؟اره:)اره در این مواقع اره گریه میکنه:)
به نزدیک ترین بیمارستان رسیدیم و سریع رفتیم و سوهی رو دادم به پرستار که برانکارد اورد و سوهی رو بردن که دکتر اومد:سلام...چه بلایی سرش اومده؟
میدونستم زنده نمیمونه ولی امید؟
ته:از بالای عمارت خودشو انداخت
دکتر نگاهی به من کرد:با سر افتاد؟
ته:نمیدونمممممممممم...دخترم داره جون میده بعد میپرسین چطوری مرد؟
بادیگارد:با سر نخورده مثل اینکه با کمر خورده
پرستار:دکتر عمل رو شروع کنیم؟
ته:اره شروع کنید من میرم پول رو میزنم
پرش زمانی/پنج ساعت بعد
پنج ساعته سوهی توی اون اتاق فاکیه...چرا نمیاد بیرون برم ازش عذر خواهی کنم؟؟
داشتم از پنجره به سوهی و دکترا اینا نکاه میکردم یهو دستگاه شوک رو اوردن و همه پخش شدن استرس گرفتم شوک عصبی بهم وارد شده بود...صدای دکتر میومد هی میگفت بزنید 20 درصد...40 درصد...80 درصد!!!
ولی نا امید شدن...دیگه نخواستم نگاه کنم ولی با صدای دستگاه سرمو بلند کردم و لبخندی از شادی زدم...سوهی من زندست!!
دکتر اومد بیرون:اقای کیم شما خیلی خوش شانسین دخترتون زنده موندن به طور عجیبی اما...
ات:اما چییی؟؟
دکتر:اما وارد کما شدن و معلوم نیست کی از کما در بیان...ولی هنوز امیدی هست میتونید فقط یکنفرتون بره و بهش انرژی بده تا برگرده
ته:من میرم
ات:اما ته سوهی الان حالش خو....
ته:حواسم هست...یکبار از دستش دادم دیگه از دستش نمیدم
وارد اتاق شدم و نشستم پیشش:سوهی منو ببخش...برگرد...خواهش میکنم...برگرد باهم برسم شهربازی...اصلا دیگه به سوهو توجه نمیکنم...اصلا میکنم اما به تو بیشتر...بیا باهم بریم بستنی بخوریم و حرف بزنیم و کلی بخندیم...من فقط چون قرار بود سوهو جانشینم شه روش زوم بودم...ببخشید دخترم...برگرد(گریه)بلند شو...بلند شو چشمای قشنگتو به بابا نشون بده...بلند شو واسه بابا دلبری کن...بلند شو دوباره باهم بحث کنیم😂
نه شوخی کردم بلند شی نمیزارم حتی کسی عصبیت کنه...اصلا به مامانتم توجه نمیکنم...نه نه اون خطرناکه میزنه منو...به هرحال برگرد که دلم تاب نداره سوهی بابا✨🥲
♡♡♡♡♡♡♡
گایز اگر کم بود ببخشید:)
شرایط پارت بعد:
لایک:50❤
کامنت:30💬
میدونم زیاده ولی گایز خیلی هاتون بهم هیت دادین بابت رفتن سوهی ولی فیکش هپی اند🥲✨
۲۲.۸k
۱۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.