«When he was your friend's brother»
«When he was your friend's brother»
«part_⁹»
باهم رفتیم سمت عمارت مینسوک اونجا کار داشتیم رسیدییم و پیاده شدیم رفتیم داخل
2ساعت بعد
اومدیم سوار ماشین شدیم و تهیونگ و گذاشتم عمارت خودشون منم رفتم عمارت خودمون
جونگکوک: اومدم
لیا: بیااا
رفتم داخل مامان و بابا نشسته بودن رو مبل منم رفتم نشستم لیا هم نشست
ب/ج: اومدی پسرم
جونگکوک: آره
شب
ات ویو
یک ساعت دیگه باید میرفتم باید ساعت 8 میرفتم رستوران رفتم جلو آینه و یه میکاپ لایت انجام دادم و یک لباس مناسب انتخاب کردم و پوشیدم (اسلاید بعد) کیفم و با گوشیم برداشتم و رفتم پایین
ات: دارم میرم بیرون بای
م/ا: باش
ب/ا: خداحافظ
زدم ببرون و سوار ماشینم شدم و حرکت کردم سمت رستورانی که سوهو گفته بود بعد چند دقیقه ای رسیدم و از ماشین پیاده شدم رفتم داخل میز و پیدا کردم و سوهو بود نشستم
ات: سلام ببخشید دیر اومدم
سوهو: سلام نه خیلی نیست اومدم
ات: باش
گارسون: چی میل دارید
سوهو: دو تا استیک
گارسون: بله
گارسون رفت
ات: خیلی وقت بود ندیدمت
سوهو: آره خب چخبرا
راوی: گارسون بعد چند دقیقه غذا رو آورد و اون دوتا شروع کردن خوردن غذا بعد از غذا یکم اونجا حرف زدن و خندیدن که ات خواست بره
ات: خب دیر وقته من دیگه برم
سوهو: باش خوشحال شدم دیدمت
ات: منم میبینمت بای
سوهو: بای
ات ویو
از اونجا زدم بیرون و رفتم سمت خونه وقتی رسیدم در و باز کردم و رفتم داخل بقیه خواب بودن پس آروم رفتم سمت اتاقم در آروم باز کردم و بستم نشستم جلو آینه آرایشم و پاک کردم و روتین پوستیم و انجام دادم و لبای هام هم عوض کردم و رفتم رو تخت و گرفتم خوابیدم
فرا صبح
جونگکوک ویو
با صدای آلارم گوشی بیدار شدم
جونگکوک: لعنتیییی خوابم میاد(خواب آلود)
از رو تخت اومدم پایین و رفتم دستشویی کار های لازم و انجام دادم و اومدم ببرون یک لباس پوشیدم (اسلاید بعد) موهامو دریتکردم عطر تلخم و زدم و رفتم پایین
جونگکوک: های
لیا: اوو داداش خوشتیپ کردی
جونگکوک: من همیشه خوشتیپ بودم
لیا: میدونم
جونگکوک: مامان بابا
لیا: رفتن یکم خرید
جونگکوک: باش من همینجام
لیا: باش
رفتم تو اتاقم خب چیکار کنم
دو پارت دیگه هم میزارم
«part_⁹»
باهم رفتیم سمت عمارت مینسوک اونجا کار داشتیم رسیدییم و پیاده شدیم رفتیم داخل
2ساعت بعد
اومدیم سوار ماشین شدیم و تهیونگ و گذاشتم عمارت خودشون منم رفتم عمارت خودمون
جونگکوک: اومدم
لیا: بیااا
رفتم داخل مامان و بابا نشسته بودن رو مبل منم رفتم نشستم لیا هم نشست
ب/ج: اومدی پسرم
جونگکوک: آره
شب
ات ویو
یک ساعت دیگه باید میرفتم باید ساعت 8 میرفتم رستوران رفتم جلو آینه و یه میکاپ لایت انجام دادم و یک لباس مناسب انتخاب کردم و پوشیدم (اسلاید بعد) کیفم و با گوشیم برداشتم و رفتم پایین
ات: دارم میرم بیرون بای
م/ا: باش
ب/ا: خداحافظ
زدم ببرون و سوار ماشینم شدم و حرکت کردم سمت رستورانی که سوهو گفته بود بعد چند دقیقه ای رسیدم و از ماشین پیاده شدم رفتم داخل میز و پیدا کردم و سوهو بود نشستم
ات: سلام ببخشید دیر اومدم
سوهو: سلام نه خیلی نیست اومدم
ات: باش
گارسون: چی میل دارید
سوهو: دو تا استیک
گارسون: بله
گارسون رفت
ات: خیلی وقت بود ندیدمت
سوهو: آره خب چخبرا
راوی: گارسون بعد چند دقیقه غذا رو آورد و اون دوتا شروع کردن خوردن غذا بعد از غذا یکم اونجا حرف زدن و خندیدن که ات خواست بره
ات: خب دیر وقته من دیگه برم
سوهو: باش خوشحال شدم دیدمت
ات: منم میبینمت بای
سوهو: بای
ات ویو
از اونجا زدم بیرون و رفتم سمت خونه وقتی رسیدم در و باز کردم و رفتم داخل بقیه خواب بودن پس آروم رفتم سمت اتاقم در آروم باز کردم و بستم نشستم جلو آینه آرایشم و پاک کردم و روتین پوستیم و انجام دادم و لبای هام هم عوض کردم و رفتم رو تخت و گرفتم خوابیدم
فرا صبح
جونگکوک ویو
با صدای آلارم گوشی بیدار شدم
جونگکوک: لعنتیییی خوابم میاد(خواب آلود)
از رو تخت اومدم پایین و رفتم دستشویی کار های لازم و انجام دادم و اومدم ببرون یک لباس پوشیدم (اسلاید بعد) موهامو دریتکردم عطر تلخم و زدم و رفتم پایین
جونگکوک: های
لیا: اوو داداش خوشتیپ کردی
جونگکوک: من همیشه خوشتیپ بودم
لیا: میدونم
جونگکوک: مامان بابا
لیا: رفتن یکم خرید
جونگکوک: باش من همینجام
لیا: باش
رفتم تو اتاقم خب چیکار کنم
دو پارت دیگه هم میزارم
۲۵.۸k
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.