❥𝓑𝓪𝓭-𝓑𝓸𝔂❦

❥𝓑𝓪𝓭-𝓑𝓸𝔂❦
❥part_¹⁵ ❦

همه: صبح بخیر
ا.ت: صبح شما هم بخیر
همشون نشستن داشتن صبحونه میخوردن که گوشی کوک زنگ خورد و جواب داد

«مکالمه ی بینشون»
جونگکوک: سلام
؟ : سلام ارباب
جونگکوک: میشنوم
؟ : ارباب یه ماموریت داخل فرانسه دارین باید انجامش بدید کیم هیونجون قصد داره به باندمون داخل فرانسه حمله کنه
جونگکوک: هوفف بازم (عصبی)
؟ : فردا باید بیاید فرانسه
جونگکوک: اوکی
؟ : امری ندارید
جونگکوک: نه فقط افراد باند و بازجویی کن یه وقت جاسوس نفرستاده باشه
؟: چشم ارباب
جونگکوک: خداحافظ
؟ : خداحافظ

*پایان مکالمه*
ا.ت: کی بود
جونگکوک: هیچی
ا.ت: اوکی
جونگکوک: تهیونگ جیمین بعد صبحونه بیاید اتاق کارم باید حرف بزنیم
تهیونگ: باشه
جیمین: باشه
ا.ت: امم چیزه یونا، سولنان شما دوتا هم بیاد اتاق کار من باهاتون کار دارم
سولنان: اوکی
یونا: باش
جونگکوک اروم دم گوش ا.ت گفت که شب پسرا میخوان از دخترا خاستگاری کنن و باید اماده باشی یه بار کرایه کردن فقط خودمونیم فقط به دخترا بگو که شب یه پارتیه
ا.ت اروم دم گوش جونگکوک گفت اوکی
خلاصه
همه صبحونشون و خوردن و رفتن اتاق کار هاشون تا حرف بزنن