The hostage p 17
«مین یانگ »
گوشیمو از جونگ کوک گرفتم و رفتم توی واتساپ از وقتی که مامانم یا به نوعی مادر خوندم مرد از دوست پسرم خبر نداشتم پس رفتم داخل پیویش و بهش زنگ زدم.
_«سلام»
_«شما؟»
_«یاااا! سوهو فقط یک ماه باهات حرف نزدم من و یادت رفت.»
_«خانم شما به چه حقی اونو سو هو صدا می کنین.»
_«من دوست دختر شم .»
_«منم همسرشم ، پس تو مین یانگی نه ؟ عزیزم ما یک هفته پیش با هم ازدواج کردیم . متاسفم .»
_بوق بوق.
«راوی»
گوشی از دستان یخ او به زمین افتاد و همزمان قطره اشک سمجی از چشمانش پایین ریخت و به دنبالش هم اشک های دیگر . چاقو را از روی میز برداشت و به سمت حمام رفت .
شیر آب سرد و باز کرد و با لباس به زیر اون رفت و شروع کرد به گریه کردن بعد از پنج دقیقه چاقو را روی رگ دست چپش گذاشت و تمام خاطراتش را مرور کرد از هفت سالگی که به پیش دبستانی رفت با تمام آزار و اذیت ها و آشنایی با جین هو و توی ۱۵ سالگی جین هو غیب شد بعد پنج روز مونده به تولد ۱۸ سالگی مادر خوندش که هردو هم رو دوست داشتن مرد . بعد از یک ماه اون مرتیکه مجبورش کرد با سوجون ازدواج کنه بعد گروگان گرفته شد و فهمید بچه ی واقعی اون مرتیکه نبوده و دیدن جین هو و حالا که دوست پسرش بهش خیانت کرده ، دوباره اشک هایش شروع به باریدن کرد و چاقو رو روی دستش کشید و بعد آروم آروم روی زمین افتاد
End if p17
خوب به پارت های پایانی فصل اول نزدیک میشویممم
شرط =۷ لایک
گوشیمو از جونگ کوک گرفتم و رفتم توی واتساپ از وقتی که مامانم یا به نوعی مادر خوندم مرد از دوست پسرم خبر نداشتم پس رفتم داخل پیویش و بهش زنگ زدم.
_«سلام»
_«شما؟»
_«یاااا! سوهو فقط یک ماه باهات حرف نزدم من و یادت رفت.»
_«خانم شما به چه حقی اونو سو هو صدا می کنین.»
_«من دوست دختر شم .»
_«منم همسرشم ، پس تو مین یانگی نه ؟ عزیزم ما یک هفته پیش با هم ازدواج کردیم . متاسفم .»
_بوق بوق.
«راوی»
گوشی از دستان یخ او به زمین افتاد و همزمان قطره اشک سمجی از چشمانش پایین ریخت و به دنبالش هم اشک های دیگر . چاقو را از روی میز برداشت و به سمت حمام رفت .
شیر آب سرد و باز کرد و با لباس به زیر اون رفت و شروع کرد به گریه کردن بعد از پنج دقیقه چاقو را روی رگ دست چپش گذاشت و تمام خاطراتش را مرور کرد از هفت سالگی که به پیش دبستانی رفت با تمام آزار و اذیت ها و آشنایی با جین هو و توی ۱۵ سالگی جین هو غیب شد بعد پنج روز مونده به تولد ۱۸ سالگی مادر خوندش که هردو هم رو دوست داشتن مرد . بعد از یک ماه اون مرتیکه مجبورش کرد با سوجون ازدواج کنه بعد گروگان گرفته شد و فهمید بچه ی واقعی اون مرتیکه نبوده و دیدن جین هو و حالا که دوست پسرش بهش خیانت کرده ، دوباره اشک هایش شروع به باریدن کرد و چاقو رو روی دستش کشید و بعد آروم آروم روی زمین افتاد
End if p17
خوب به پارت های پایانی فصل اول نزدیک میشویممم
شرط =۷ لایک
۳.۹k
۰۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.