لب میگذارم
لب میگذارم
به نسترنِ چشمهایت
تا در شهر ِ پر هیاهوی ِطنازی های تو
آواره ی عشق باشم...
مثل نسیم می وزم
به ریشه ی جان ِ تو
و
گلبرگ ِ سینه هایم را
تن پوش جانت می کنم
تا
از امنیت ِ آغوشم
پرواز کنی به بلندای لذت...
باید امشب درآمیزیم
دست در دست سینه به سینه
کنار اعجازِ نفس...
من و شب بی واهمه از ستاره ها
عریان تر از پاییز دوستت داریم...
به نسترنِ چشمهایت
تا در شهر ِ پر هیاهوی ِطنازی های تو
آواره ی عشق باشم...
مثل نسیم می وزم
به ریشه ی جان ِ تو
و
گلبرگ ِ سینه هایم را
تن پوش جانت می کنم
تا
از امنیت ِ آغوشم
پرواز کنی به بلندای لذت...
باید امشب درآمیزیم
دست در دست سینه به سینه
کنار اعجازِ نفس...
من و شب بی واهمه از ستاره ها
عریان تر از پاییز دوستت داریم...
۷.۵k
۲۷ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.