kooki👿
🍡part 30🍡
🧋kooki🧋
کوک دویید سمتم🏃♂️
تهیونگ:ه.ی !ه.ی خوبی
تهیونگ:کوکی یهو چی شد
کوک منو بغل کرد و برد سمت بیمارستان
....
چشمام رو باز کردم ساعت ۱۲شب بود
کوکی کنارم خوابش برده بود 🤤
اروم سمتش خم شدم بوسه کوتاهی روی لباش گذاشتم 💋
کوک بیدار شد خیلی خسته بود چشاش قرمز شده بود 🤖
ه.ی:من خوبم 😇
دستم رو لای موهاش بردم و نوازش کردم 👦🏻
کوک خودش رو توی بغلم کشید و دوباره خوابش برد 🛌🏻
هر چی سعی کردم بخوابم خوابم نبرد🛏️
یهو تهیونگ در رو باز کرد🚪
تهیونگ:چرا نمیخوابی ؟
ه.ی:خوابم نمیبره
کوک بیدار شد منو بوسید
کوک:سلام
ه.ی:سلام عشقم
تهیونگ:یه چیزی صبح شده
کوکی:واقعا
ه.ی:بریم اماده شیم
کوک:شما کجا؟؟
ه.ی:سر کار
کوک:بیب تو حالت خوب نیس و خونه میمونی
ه.ی:اما ...
کوک:اما نداریم
ه.ی:🙁باش
کوک وقتی دید ناراحت شدم منو توی بغلش کشید و در گوشم گفت
کوک:بیبی گرل باید استراحت کنی که زود خوب شی
ه.ی:باش 🙂😊
پسرا رفتن اماده شدن صبحونه خوردن و رفتم
دو ساعت بعد...∅
حوصلم سر رفته بود حاضر شدم که برم پیش کوک و سوپرایزش کنم
رسیدم کمپانی
پسرا :سلام
ه.ی:سلام جونگ کوک کجاست
جی هوپ:تو اتاقش
رفتم و بدون اینکه در بزنم رفتم داخل
وقتی رفتم دیدم کوک با یه دختره نشسته و سرشون تو مبایل کوکیه و دارن میخندن
با تعجب به کوک که خودش رو تو بغل دختره جا کرده بود نگاه کردم
زدم زیر گریه و از اتاق بیرون اومدم
کوک:ه.ی صبر کن
پسزا:چی شد
توجه نکردم و سمت خونه حرکت کردم
کوک:ه.ی کجاس
پسرا:دنبالش نرو بزار یکم تنها باشه
کوک:ب..باشه
.....
تا پارت بعد بابای🥤💙
Faityng baby🫒💚
🧋kooki🧋
کوک دویید سمتم🏃♂️
تهیونگ:ه.ی !ه.ی خوبی
تهیونگ:کوکی یهو چی شد
کوک منو بغل کرد و برد سمت بیمارستان
....
چشمام رو باز کردم ساعت ۱۲شب بود
کوکی کنارم خوابش برده بود 🤤
اروم سمتش خم شدم بوسه کوتاهی روی لباش گذاشتم 💋
کوک بیدار شد خیلی خسته بود چشاش قرمز شده بود 🤖
ه.ی:من خوبم 😇
دستم رو لای موهاش بردم و نوازش کردم 👦🏻
کوک خودش رو توی بغلم کشید و دوباره خوابش برد 🛌🏻
هر چی سعی کردم بخوابم خوابم نبرد🛏️
یهو تهیونگ در رو باز کرد🚪
تهیونگ:چرا نمیخوابی ؟
ه.ی:خوابم نمیبره
کوک بیدار شد منو بوسید
کوک:سلام
ه.ی:سلام عشقم
تهیونگ:یه چیزی صبح شده
کوکی:واقعا
ه.ی:بریم اماده شیم
کوک:شما کجا؟؟
ه.ی:سر کار
کوک:بیب تو حالت خوب نیس و خونه میمونی
ه.ی:اما ...
کوک:اما نداریم
ه.ی:🙁باش
کوک وقتی دید ناراحت شدم منو توی بغلش کشید و در گوشم گفت
کوک:بیبی گرل باید استراحت کنی که زود خوب شی
ه.ی:باش 🙂😊
پسرا رفتن اماده شدن صبحونه خوردن و رفتم
دو ساعت بعد...∅
حوصلم سر رفته بود حاضر شدم که برم پیش کوک و سوپرایزش کنم
رسیدم کمپانی
پسرا :سلام
ه.ی:سلام جونگ کوک کجاست
جی هوپ:تو اتاقش
رفتم و بدون اینکه در بزنم رفتم داخل
وقتی رفتم دیدم کوک با یه دختره نشسته و سرشون تو مبایل کوکیه و دارن میخندن
با تعجب به کوک که خودش رو تو بغل دختره جا کرده بود نگاه کردم
زدم زیر گریه و از اتاق بیرون اومدم
کوک:ه.ی صبر کن
پسزا:چی شد
توجه نکردم و سمت خونه حرکت کردم
کوک:ه.ی کجاس
پسرا:دنبالش نرو بزار یکم تنها باشه
کوک:ب..باشه
.....
تا پارت بعد بابای🥤💙
Faityng baby🫒💚
۴۲.۱k
۱۵ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.