پارت•14•
ویو ات
گفتم
+لطفاً تهیونگ حرفشو نزن حوصله ندارم
_باشه بیا بغلم
تهیونگ ات رو بغل میکنه و میگه
_خیلی دوست دارم عشقم
+ولی من دوست ندارم
_چرا؟(نگران)
+چون من عاشقتم
_اها فهمیدم دیگه دوسم نداری
+(خندید)
_(خندید)
+میدونی اوایلش اصلا دوست نداشتم اما الان دیوانه بار عاشقتم
_قربونت بشم
_کی حامله شدی؟
+بعد از چند روز که فرار کردم صبح که پاشدم خواستم صبحانه بخورم که یهو حالت تهوع گرفتم و لیا رفت برام بیبی چک گرفت و این شد که من حامله بودم
ویو تهیونگ
داشتم با ات حرف میزدم که یهو دیدم جیمین نفس نفس اومده بالا
$تهیونگ(نفس نفس)
_چی شده؟
+بلایی سر نایون اومده
$نه ،تهیونگ دشمنت حمله کرده
_چییییی(دادد)
$بیا بریم پایین
_باشه بریم
_ات تو همینجا باش
+باشه اما یونان
_جیمین نایون کجاست
$جاش امنه بیا بریم
_باشه
+مواظب باش
_بش
و تهیونگ و جیمین رفتن پایین خیلی نگران شده بودم و از یه ور هم ترسیده بودم بلایی سر تهیونگ بیاد بعد از چند دقیقه دیدم یهو یکی از پنجره اومده تو
+تو...تو...کی هستی؟(لنکت،ترسیده)
ترسیده بودم که یهو منو بیهوش کرد و سیاهی
ویو تهیونگ
بعد کلی دعوا سوهو(اسم دشمنش عه)رفت که جیمین گفت
$خب رفت ولی بلایی سرمون نیاره
_نه بابا مگه چی میتونه بکنه
$باشه
_من برم بالا تو برو پیش یونان
$باشه
رفتم بالا رفتم تو اتاق مشترکمون درو باز کردم که دیدم ات نیس همه جارو گذاشتم ول عمارت رو گشتم اما پیداش نکردم بعد وقتی رسیدم تو اتاق یه نامه دیدم توش نوشته بود
"نامه"
سلام اقای کیم تهیونگ اگه زن و بچتو میخوای باید بیایی عمارتم اگه نیایی بلایی سرشون میارم که نگو و نپرس
"پایان نامه"
شرایط
6لایک
6کامنت
••••••|••••••
گفتم
+لطفاً تهیونگ حرفشو نزن حوصله ندارم
_باشه بیا بغلم
تهیونگ ات رو بغل میکنه و میگه
_خیلی دوست دارم عشقم
+ولی من دوست ندارم
_چرا؟(نگران)
+چون من عاشقتم
_اها فهمیدم دیگه دوسم نداری
+(خندید)
_(خندید)
+میدونی اوایلش اصلا دوست نداشتم اما الان دیوانه بار عاشقتم
_قربونت بشم
_کی حامله شدی؟
+بعد از چند روز که فرار کردم صبح که پاشدم خواستم صبحانه بخورم که یهو حالت تهوع گرفتم و لیا رفت برام بیبی چک گرفت و این شد که من حامله بودم
ویو تهیونگ
داشتم با ات حرف میزدم که یهو دیدم جیمین نفس نفس اومده بالا
$تهیونگ(نفس نفس)
_چی شده؟
+بلایی سر نایون اومده
$نه ،تهیونگ دشمنت حمله کرده
_چییییی(دادد)
$بیا بریم پایین
_باشه بریم
_ات تو همینجا باش
+باشه اما یونان
_جیمین نایون کجاست
$جاش امنه بیا بریم
_باشه
+مواظب باش
_بش
و تهیونگ و جیمین رفتن پایین خیلی نگران شده بودم و از یه ور هم ترسیده بودم بلایی سر تهیونگ بیاد بعد از چند دقیقه دیدم یهو یکی از پنجره اومده تو
+تو...تو...کی هستی؟(لنکت،ترسیده)
ترسیده بودم که یهو منو بیهوش کرد و سیاهی
ویو تهیونگ
بعد کلی دعوا سوهو(اسم دشمنش عه)رفت که جیمین گفت
$خب رفت ولی بلایی سرمون نیاره
_نه بابا مگه چی میتونه بکنه
$باشه
_من برم بالا تو برو پیش یونان
$باشه
رفتم بالا رفتم تو اتاق مشترکمون درو باز کردم که دیدم ات نیس همه جارو گذاشتم ول عمارت رو گشتم اما پیداش نکردم بعد وقتی رسیدم تو اتاق یه نامه دیدم توش نوشته بود
"نامه"
سلام اقای کیم تهیونگ اگه زن و بچتو میخوای باید بیایی عمارتم اگه نیایی بلایی سرشون میارم که نگو و نپرس
"پایان نامه"
شرایط
6لایک
6کامنت
••••••|••••••
۹.۹k
۰۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.