bad girl p: 67
کوک: امشب دیگه راحت میخوایم
هانا: واسه چی
کوک: خیلی وقت بود میخواستم بعت بگم ولی نمیتونستم
هانا:... که یکی از کارکنا اومد مارو که دید برگشت گف
زنه: اه ب. ب. ببخشید بدموقع اومدم
هانا: اشکال نداره کارتو بگو
زنه: چیزه باید عکسبرداری رو شروع کنیم
هانا، کوک: باشه
رف
کوک خواس بیاد نزدیکم که از زیر دستش سر خردم اومدم اینور
هانا: اقای جئون دیر میرسیم گمشو بریم
کوک: باشه خانوم جئون، ببین دارم میگم اگه بهت نزدیک بشه جلو دوربین خونشو میریزم
هانا: باشه باشه
رفتیم سر صحنه عکسبرداریو شروع کردیم بابا و عمو وودوک هم اونجا بودن بعد چن ساعت عکسبرداری تموم شد
وودوک: خب همگی خسته نباشین
همه: ممنون
منم رفتم لباس رو با لباس خودم عوض کردم رفتم بیرون که گوشیم زنگ خورد
هانا: بله
یوهان: سلام بر خواهر کوچولوم خوبی؟
هانا: خوبم تو خوبی؟
یوهان: منم خوبم، امروز بیکاری؟
هانا: اوهوم واسه چی؟
یوهان: بریم گیم نت
هانا: فقط خودمون
یوهان: بچه ها همه کار دارن فقط منو تو و کوک و مینهو و سوهو و هیونحین و فیلیکسیم ساعت8 اونجا باشید، برات لوکیشن میفرستم زود بیاید
هانا: اوکیه، خدافظ
یوهان: خدافظ
گوشیرو قط کردم
کوک: کی بود؟، سرمو اووردم بالا کوک بود
هانا: یوهان بود،بریم گیم نت
کوک: پس چرا به من نگفت؟
هانا: به من گف بهت بگم همه بچه ها نمیان
کوک: بریم
هانا: هوم بریم
دستمو گرفت رفتیم بیرون از شرکت
کوک: ببا بریم یکم بگردیم
هانا: بریم
بعدکلی گشتن ساعتو نگا کردم دیدم 6ای خدا رفتیم خونه اول رفتم حموم بعد من کوکم رف لباس پوشیدم داشتم با گوشی ور میرفتم که چن قطره اب افتاد رو دستم سرمو بلند کردم دیدم کوک بالا سرم وایساده
هانا: ناموصا با موی خیس جذابیتت چن برابر میشه
کوک: صددرصد، سرشو نزدیک گردنم کرد یه گاز از گردنم گرف
هانا: وحشیم هستی
سرشو اوورد نزدیک گوشم گف
کوک: وحشی بودنمو نشونت بدم بیب
هانا: خودم میدونم نیاز نیس توضیح بدی
کوک: شاید لازم شد
کوکم لباس پوشید
هانا: بریم
کوک: کجا وایسا موهات
هانا: موهام چی؟
کوک: هنوز خیسن، بیا بشین خشکشون کنم سرما میخوری
هانا: باشه، نشستم موهامو خشک کرد بعدم بستشون
هانا: چقد خوب بستیشون کارت حرف نداره
کوک: چون وقتی کوچیک بودیم هم من موهاتو میبستم انقد کارم خوبه
پاشدم گوشیمو گذاشتم تو جیبم برگشتم سمت کوک که سرشو اوورد نزدیک صورتم
کوک: یه چیزی یادت نرفته؟
هانا: گوشیمو که..... نزاشت ادامه ی حرفمو بزنم لباشو گذاش رولبام بعد
چن دقیقه رف عقب
کوک: عاشقتم
هانا: منم، خب بریم دیر برسیم یوهان زنده نمیزارمون
کوک: بریم
هانا: واسه چی
کوک: خیلی وقت بود میخواستم بعت بگم ولی نمیتونستم
هانا:... که یکی از کارکنا اومد مارو که دید برگشت گف
زنه: اه ب. ب. ببخشید بدموقع اومدم
هانا: اشکال نداره کارتو بگو
زنه: چیزه باید عکسبرداری رو شروع کنیم
هانا، کوک: باشه
رف
کوک خواس بیاد نزدیکم که از زیر دستش سر خردم اومدم اینور
هانا: اقای جئون دیر میرسیم گمشو بریم
کوک: باشه خانوم جئون، ببین دارم میگم اگه بهت نزدیک بشه جلو دوربین خونشو میریزم
هانا: باشه باشه
رفتیم سر صحنه عکسبرداریو شروع کردیم بابا و عمو وودوک هم اونجا بودن بعد چن ساعت عکسبرداری تموم شد
وودوک: خب همگی خسته نباشین
همه: ممنون
منم رفتم لباس رو با لباس خودم عوض کردم رفتم بیرون که گوشیم زنگ خورد
هانا: بله
یوهان: سلام بر خواهر کوچولوم خوبی؟
هانا: خوبم تو خوبی؟
یوهان: منم خوبم، امروز بیکاری؟
هانا: اوهوم واسه چی؟
یوهان: بریم گیم نت
هانا: فقط خودمون
یوهان: بچه ها همه کار دارن فقط منو تو و کوک و مینهو و سوهو و هیونحین و فیلیکسیم ساعت8 اونجا باشید، برات لوکیشن میفرستم زود بیاید
هانا: اوکیه، خدافظ
یوهان: خدافظ
گوشیرو قط کردم
کوک: کی بود؟، سرمو اووردم بالا کوک بود
هانا: یوهان بود،بریم گیم نت
کوک: پس چرا به من نگفت؟
هانا: به من گف بهت بگم همه بچه ها نمیان
کوک: بریم
هانا: هوم بریم
دستمو گرفت رفتیم بیرون از شرکت
کوک: ببا بریم یکم بگردیم
هانا: بریم
بعدکلی گشتن ساعتو نگا کردم دیدم 6ای خدا رفتیم خونه اول رفتم حموم بعد من کوکم رف لباس پوشیدم داشتم با گوشی ور میرفتم که چن قطره اب افتاد رو دستم سرمو بلند کردم دیدم کوک بالا سرم وایساده
هانا: ناموصا با موی خیس جذابیتت چن برابر میشه
کوک: صددرصد، سرشو نزدیک گردنم کرد یه گاز از گردنم گرف
هانا: وحشیم هستی
سرشو اوورد نزدیک گوشم گف
کوک: وحشی بودنمو نشونت بدم بیب
هانا: خودم میدونم نیاز نیس توضیح بدی
کوک: شاید لازم شد
کوکم لباس پوشید
هانا: بریم
کوک: کجا وایسا موهات
هانا: موهام چی؟
کوک: هنوز خیسن، بیا بشین خشکشون کنم سرما میخوری
هانا: باشه، نشستم موهامو خشک کرد بعدم بستشون
هانا: چقد خوب بستیشون کارت حرف نداره
کوک: چون وقتی کوچیک بودیم هم من موهاتو میبستم انقد کارم خوبه
پاشدم گوشیمو گذاشتم تو جیبم برگشتم سمت کوک که سرشو اوورد نزدیک صورتم
کوک: یه چیزی یادت نرفته؟
هانا: گوشیمو که..... نزاشت ادامه ی حرفمو بزنم لباشو گذاش رولبام بعد
چن دقیقه رف عقب
کوک: عاشقتم
هانا: منم، خب بریم دیر برسیم یوهان زنده نمیزارمون
کوک: بریم
۱۲.۸k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.