بهش گفتم من مَسْخ توام. هاج و واج با چشمای گرد شده زل زد
بهش گفتم من مَسْخ توام. هاج و واج با چشمای گرد شده زل زد بهم و با زبون بی زبونی ازم توضیح بیشتر خواست. گفتم مَسْخ یعنی اونقدر تو وجود کسی یا چیزی غرق بشی که اراده انجام کاری رو به میل خودت نداشته باشی، که یادت بره خودت هم وجود داری..
۶.۰k
۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.