Part:1
Part:1
ا.ت ویو*
ساعت هشت صبح با آلارم گوشیم بیدار شدم و آماده شدم که برم دانشگاه مثل همیشه تهیونگو صدا زدم ولی نبود ینی کجا رفته صبح به این زودی؟ صبحانه خوردم یه دوش پنج مینی گرفتم و آماده شدم به لیا زنگ زدم ببینم کجاس
زنگ زد*
لیا: الو سلام عشقممم
ا.ت: سلام خوشگل خانوم کجایی
لیا: دم درتون وایسادم همینکه خاستم زنگ بزنم بهت زنگ زدی
ا.ت: اومدم اومدم
قط کرد*
کفشامو پوشیدم ک کتابامو برداشتم رفتم پایین و سوار ماشین شدم
ا.ت: سلام خوشگل مننن
لیا: سلام بیب
ا.ت: بس کن بابا(خندید)
لیا: بلاخره قبول کردی که باباتم(خنده)
ا.ت: هی سگ از سادگیم سو استفاده میکنیییی
لیا: هعی خدا چه گناهی کردم که دخترم اینجوری باهام حرف میزنه
ا.ت یدونه کوبید به بازوش
ا.ت: روشن کن بریم بابا دیر شد ساعت ده دقیقه به نه عه
لیا: شت
پاسو گذاست رو گاز و به سمت دانشگاه روونه شد
ا.ت: نگفتم انقد تنددددد
لیا: ساکت شو هشقم منتظرمه
ا.ت: ایشش سینگل نشسته اینجا
لیا: وای استرس دارم اولین روزیه که بعد از اوکی شدن باهم داریم میگذرونیم
ا.ت: هی دختر آروم باش میدونی که هرچقد پسرارو منتظر بزاری بیشتر بهت حساس میشه(خنده)
لیا: با اینکه تاحالا یدونه دوسپسر هم نداشتی ولی خیلی حرفه اییی
ا.ت: خیر سرت من دارم مشاوره و روانشناسی میخونم
لیا: اره خب(تک خنده ای کرد)
رسیدیم و ماشینو پارک کردیم و رفتیم داخل محوطه دانشگاه
که کوک اومد سمتم.....
ا.ت ویو*
ساعت هشت صبح با آلارم گوشیم بیدار شدم و آماده شدم که برم دانشگاه مثل همیشه تهیونگو صدا زدم ولی نبود ینی کجا رفته صبح به این زودی؟ صبحانه خوردم یه دوش پنج مینی گرفتم و آماده شدم به لیا زنگ زدم ببینم کجاس
زنگ زد*
لیا: الو سلام عشقممم
ا.ت: سلام خوشگل خانوم کجایی
لیا: دم درتون وایسادم همینکه خاستم زنگ بزنم بهت زنگ زدی
ا.ت: اومدم اومدم
قط کرد*
کفشامو پوشیدم ک کتابامو برداشتم رفتم پایین و سوار ماشین شدم
ا.ت: سلام خوشگل مننن
لیا: سلام بیب
ا.ت: بس کن بابا(خندید)
لیا: بلاخره قبول کردی که باباتم(خنده)
ا.ت: هی سگ از سادگیم سو استفاده میکنیییی
لیا: هعی خدا چه گناهی کردم که دخترم اینجوری باهام حرف میزنه
ا.ت یدونه کوبید به بازوش
ا.ت: روشن کن بریم بابا دیر شد ساعت ده دقیقه به نه عه
لیا: شت
پاسو گذاست رو گاز و به سمت دانشگاه روونه شد
ا.ت: نگفتم انقد تنددددد
لیا: ساکت شو هشقم منتظرمه
ا.ت: ایشش سینگل نشسته اینجا
لیا: وای استرس دارم اولین روزیه که بعد از اوکی شدن باهم داریم میگذرونیم
ا.ت: هی دختر آروم باش میدونی که هرچقد پسرارو منتظر بزاری بیشتر بهت حساس میشه(خنده)
لیا: با اینکه تاحالا یدونه دوسپسر هم نداشتی ولی خیلی حرفه اییی
ا.ت: خیر سرت من دارم مشاوره و روانشناسی میخونم
لیا: اره خب(تک خنده ای کرد)
رسیدیم و ماشینو پارک کردیم و رفتیم داخل محوطه دانشگاه
که کوک اومد سمتم.....
۲.۹k
۲۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.