ته تغاریِ پاییز، آمده است....!
ته تغاریِ پاییز، آمده است....!
آخرین گلبرگِ این غنچهیِ پژمرده !
همانی که دلمُردگیِ این خزان را، تهنشین میکند،
و سوزِ زمستان را، به دوش میکِشَد...!
تا خشکی زمین ،به سفیدیِ برف مُزَیَن شود...
آذر، عاطفیمزاجِ پاییز است...!
نازکدلی است،بین این همه غم و بورانِ تنهایی...
اصلا انگار،
آذر آمدهاست، تا غمِ مهر و آبان را،
از دلمان در بیاورد....
پس من،به فالِ نیک میگیرَمَت عروسِ پاییزی...!
قَدَمت شیرین و استوار، آتشینِ خزان....
آخرین گلبرگِ این غنچهیِ پژمرده !
همانی که دلمُردگیِ این خزان را، تهنشین میکند،
و سوزِ زمستان را، به دوش میکِشَد...!
تا خشکی زمین ،به سفیدیِ برف مُزَیَن شود...
آذر، عاطفیمزاجِ پاییز است...!
نازکدلی است،بین این همه غم و بورانِ تنهایی...
اصلا انگار،
آذر آمدهاست، تا غمِ مهر و آبان را،
از دلمان در بیاورد....
پس من،به فالِ نیک میگیرَمَت عروسِ پاییزی...!
قَدَمت شیرین و استوار، آتشینِ خزان....
۱.۶k
۰۱ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.