مافیایه بد(p5)

پارت ۵
////////////////
با یکی از خدمتکار هات ازدواج کن خودم فردا با پدرت میام تا یکی رو انتخاب کنم
-اما مامان
@ اما و اگر و اینا نیار بایدیه
-باشه پس فردا خودتون بیاید و یکی رو انتخاب کنید
@ نه بزار همین الان انتخاب میکنم به همه ی خدمتکار هات بگو بیان اینجا
-باشه خدمتکار ها جمع شین
ا/ت ویو
همه ی خدمتکار ها جمع شدن و منم رفتم اخرین خدمتکار وایستادم و موهام رو ریختم توی صورتم که با چهره ی عصبی تهیونگ مواجه شدم که با دست اشاره کرد میکشمت خیلی ترسیدم و سرم رو انداختم پایین
@ دخترم میشه موهات رو بزنی کنار(به ا/ت گفت)
+چ چشم
@ وای دختر چرا صورتت قرمزه؟
هیچی نگفتم که صدای تهیونگ بلند شد‌
-هیچی پرو بازی دراورد منم زدمش
@ مگه ادم روی زنش دست بلند میکنه
+چی؟زنش؟من زن اون نیستم
@ الان هستی
+ولی من یکی دیگه رو دوس دارم
@ مهم نیس
-اره منم موافقم
حتی دروغ هم گفتم که یکی رو دوس دارم که دست از سرم وردارن ولی گفت مهم نیس اصلا چرا باید امروز انتخاب میکرد؟خب میزاشت فردا ایششش حالا من چی کار کنم