17مروری بر فرمایشات امام حسین(ع) از مدینه تا کربلا
17مروری بر فرمایشات امام حسین(ع) از مدینه تا کربلا
آنگاه که حسین بن علی علیهما السلام حرکت خویش را به سوی عراق اعلان نمود ، عده ای با این حرکت اظهار مخالفت کرده ، به آن حضرت پیشنهاد نمودند که از تعقیب این راه خودداری ورزد . دلیل همه این خیرخواهان و دوراندیشان در این پیشنهاد ، روح پیمان شکنی و بیوفایی حاکم بر مردم کوفه بود و همه به یک صدا معتقد بودند که کوفیان خوش استقبال و بد بدرقه هستند و همه این افراد چنین پیش بینی می نمودند که این سفر به کشته شدن امام و به اسارت خاندان وی منجر خواهد گردید .
یکی از افرادی که پس از اعلان حرکت از سوی حسین بن علی علیهما السلام به خدمت آن حضرت رسید و پیشنهاد خودداری از این سفر را بر وی نمود عبداللّه بن عباس بود او گفتارش را با این جمله آغاز کرد :
پسر عمو ! من در مفارقت تو هرچه تظاهر به صبر می کنم ولی نمی توانم واقعا صبر و تحمل نمایم ؛ زیرا ترس آن را دارم که تو در این سفری که در پیش گرفته ای کشته شوی و فرزندانت به اسارت دشمن درآیند چون مردم عراق مردمانی پیمان شکن هستند و نباید به آنان اطمینان نمود.
ابن عباس سپس چنین گفت : چون تو سید و سرور حجاز و مورد احترام مردم مکه و مدینه هستی به عقیده من بهتر است در همین مکه اقامت گزینی و اگر مردم عراق همان گونه که اظهار می دارند واقعا خواستار تو هستند و مخالف حکومت یزید ، بهتر است اول استاندار یزید و دشمن خویش را از شهر خود برانند سپس تو به سوی آنان حرکت کنی .
ابن عباس ادامه داد : و اگر در خارج شدن از مکه اصرار داری بهتر است به سوی یمن حرکت کنی ؛ زیرا گذشته از این که در آن منطقه پدرت شیعیان زیادی دارد ، نقطه ای است وسیع و دارای دژهای محکم و کوه های مرتفع و دوردست و می توانی دور از قدرت حکومت به فعالیت خود ادامه دهی و به وسیله نامه ها و پیک ها مردم را به سوی خویش دعوت کنی و امیدوارم از این رهگذر ، بدون ناراحتی به هدف خویش نایل گردی .
امام علیه السلام در پاسخ وی فرمود :
پسر عمو ! به خدا سوگند می دانم که این پیشنهاد تو از راه خیرخواهی و شفقت و مهربانی است ولی من تصمیم گرفته ام که به سوی عراق حرکت کنم .
ابن عباس با شنیدن این پاسخ دریافت که امام تصمیم قطعی گرفته و در باره خود آن حضرت هر پیشنهادی بی اثر است و لذا در این باره مساءله را تعقیب ننمود و چنین گفت : حالا که تصمیم به این سفر گرفته ای زنان و اطفال را به همراه خود نبر ؛ زیرا می ترسم تو را در برابر چشم آنان به قتل برسانند .
امام در پاسخ این پیشنهاد ابن عباس هم ، چنین فرمود :
به خدا سوگند ! اینها دست از من برنمی دارند مگر اینکه خون مرا بریزند و چون به این جنایت بزرگ دست یازیدند خداوند کسی را بر آنان مسلط می کند که آنهارا آنچنان به ذلت و زبونی بکشاند که پست تر و ذلیل تر از کهنه پاره زنان گردند.
#حدیث#احادیث#روایت#روایات#امام#امامان#معصوم#معصومین#امامت#hadis#imam#شیعه#تشیع#اسلام#اهل_بیت#اهلبیت#حسین#امام_حسین#عاشورا#کربلا#از_مدینه_تا_کربلا#
آنگاه که حسین بن علی علیهما السلام حرکت خویش را به سوی عراق اعلان نمود ، عده ای با این حرکت اظهار مخالفت کرده ، به آن حضرت پیشنهاد نمودند که از تعقیب این راه خودداری ورزد . دلیل همه این خیرخواهان و دوراندیشان در این پیشنهاد ، روح پیمان شکنی و بیوفایی حاکم بر مردم کوفه بود و همه به یک صدا معتقد بودند که کوفیان خوش استقبال و بد بدرقه هستند و همه این افراد چنین پیش بینی می نمودند که این سفر به کشته شدن امام و به اسارت خاندان وی منجر خواهد گردید .
یکی از افرادی که پس از اعلان حرکت از سوی حسین بن علی علیهما السلام به خدمت آن حضرت رسید و پیشنهاد خودداری از این سفر را بر وی نمود عبداللّه بن عباس بود او گفتارش را با این جمله آغاز کرد :
پسر عمو ! من در مفارقت تو هرچه تظاهر به صبر می کنم ولی نمی توانم واقعا صبر و تحمل نمایم ؛ زیرا ترس آن را دارم که تو در این سفری که در پیش گرفته ای کشته شوی و فرزندانت به اسارت دشمن درآیند چون مردم عراق مردمانی پیمان شکن هستند و نباید به آنان اطمینان نمود.
ابن عباس سپس چنین گفت : چون تو سید و سرور حجاز و مورد احترام مردم مکه و مدینه هستی به عقیده من بهتر است در همین مکه اقامت گزینی و اگر مردم عراق همان گونه که اظهار می دارند واقعا خواستار تو هستند و مخالف حکومت یزید ، بهتر است اول استاندار یزید و دشمن خویش را از شهر خود برانند سپس تو به سوی آنان حرکت کنی .
ابن عباس ادامه داد : و اگر در خارج شدن از مکه اصرار داری بهتر است به سوی یمن حرکت کنی ؛ زیرا گذشته از این که در آن منطقه پدرت شیعیان زیادی دارد ، نقطه ای است وسیع و دارای دژهای محکم و کوه های مرتفع و دوردست و می توانی دور از قدرت حکومت به فعالیت خود ادامه دهی و به وسیله نامه ها و پیک ها مردم را به سوی خویش دعوت کنی و امیدوارم از این رهگذر ، بدون ناراحتی به هدف خویش نایل گردی .
امام علیه السلام در پاسخ وی فرمود :
پسر عمو ! به خدا سوگند می دانم که این پیشنهاد تو از راه خیرخواهی و شفقت و مهربانی است ولی من تصمیم گرفته ام که به سوی عراق حرکت کنم .
ابن عباس با شنیدن این پاسخ دریافت که امام تصمیم قطعی گرفته و در باره خود آن حضرت هر پیشنهادی بی اثر است و لذا در این باره مساءله را تعقیب ننمود و چنین گفت : حالا که تصمیم به این سفر گرفته ای زنان و اطفال را به همراه خود نبر ؛ زیرا می ترسم تو را در برابر چشم آنان به قتل برسانند .
امام در پاسخ این پیشنهاد ابن عباس هم ، چنین فرمود :
به خدا سوگند ! اینها دست از من برنمی دارند مگر اینکه خون مرا بریزند و چون به این جنایت بزرگ دست یازیدند خداوند کسی را بر آنان مسلط می کند که آنهارا آنچنان به ذلت و زبونی بکشاند که پست تر و ذلیل تر از کهنه پاره زنان گردند.
#حدیث#احادیث#روایت#روایات#امام#امامان#معصوم#معصومین#امامت#hadis#imam#شیعه#تشیع#اسلام#اهل_بیت#اهلبیت#حسین#امام_حسین#عاشورا#کربلا#از_مدینه_تا_کربلا#
۱.۳k
۱۹ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.