وقتی رو پسر تخس مدرسه کراش میزنی🐾🌈 𝐏𝐚𝐫𝐭= ³
+اره خودمم بیا همون کوچه ی همیشگی که بچگی بازی میکردیم(ا.ت در حال حاضر تو روستا تشریف داره)
چویی_اومدیییییی اینجاااا؟؟الان میاااااام
ا.ت با خنده گشیو قطع کرد که چیزی نکشید چویی پرید روش که باهم افتادن
چویی_دلم برات تنگ شده بوووود دخترر
+منم منم وای چویی له شدم پاشو از روم
بعد دو ساعت دل و قلوه بالاخره ت گف چه مرگشه
چویی_ینی تو الان میخوای بری دنبالش
+متاسفانه...میدونی از روزی که رفتم مدرسه باهم دعوا میکنیم هر روز خدا امروز دیدم نیومده دوستش گف رفته بوسان خواهرش عمل داره اومدم ببینم واقعا راست گفته
چویی_خب من میتونم کمکت کنم
+میشه الان بریم شهر من میخام برم دیدم کوک جونگی گف ۱ هفته اینجا میمونه
چویی_باشه باشه بیا بریم ایستگاه اتوبوس سوار شیم بریم
بیمارستان خواهر کوک رو پیدا کردیم
+سلام ببخشید ما دنبال یک دختر هستیم فامیلیش جئون عه اسمشو نمیدونم
پذیرش_ولی ما نمیتونیم اینجوری کسیو پیدا کنیم همراهی کسی داره؟
+عام....ع.عاره یک پسر همراهشه اسمش جئون جونگکوکه
پذیرش_بزارید ببینم.....اهیانا اسم دختره سولی باید باشه بله اتاق ۳۳۶
+ممنون
چویی_من نمیام خودت برو اینجا میمونم
+باشه
تند تند رفتم بالا اتاق ۳۳۶ در زدم که باز شد و با کوک رو به رو شدم
&ا.ا.ت؟
+هوم
&تو اینجا چیکار میکنی؟بوسانم منو ول نمیکنی نه؟
+خفه شو نگرانت شدم
&نگران من؟هه لابد بازم اومدی اینجاهم منو اذیت کنی...اگه میشه دست از این کارات بردار خواهرم عمل داره امروز نمیخام امروز اعصابم خورد بشه
+نگرانت شدم چون دوستت دارم...ولی تو اینو نمیفهمی اوکی نمیخواستم اذیتت کنم منو باش فقط چون غایب بودی تا بیمارستان در اتاق خواهرت اومدم تا فقط ببینم خوبی یا نه چقد ساده ام کاش نمیومدم...امیدوارم خدا به خواهرت سلامتی بده
&ا.ا.ت ص.صبر کن
+ولم کن نمیخام اعصابتو خورد کنم خواهرت مهم تره روز خوش
با دو رفتم پایین از پله ها بزور اشکامو کنترل کردم
چویی_خوبی؟چیشد چی بهت گف
+هیجی میشه بریم؟
چویی_صبر کن
ویو کوک
باورم نمیشه دختری که هرروز باهام دعوا میکنه و منو حتی میزنهههه اینجوری بهم بگه دوستم داره....اونوخ منه گاو کل این زمانی که پیش هم تو مدرسه بودیم تنها به اینکه چجوری بهش اعتراف کنم فک میکردم اون تو دو ثانیه گف
به خودم اومدم داشتم میرفتم دنبالش که یک دختر با موهای چتری اومد جلوم
چویی_به ا.ت چی گفتی که مث ابر بهار گریه میکنه
&اشتباهم اینه چیزی نگفتم میشه ادرس خونشو بهم بدی؟
چویی_ها؟
&چی؟
چویی_هیچی باشخ این ادرس خونشونه
ا.ت ویو
کل راهو گریه میکردم رسیدیم خونه تو حیاط صورتمو شستم رفتم داخل
اوما_دخترم کجا بودی
+اومدم اوما با چویی به سر رفتیم خونشون
اوما_خوبه بیا شام بخور
+باشه
سر سفره*
+اوما من فردا باید برگردم سئول...........
چویی_اومدیییییی اینجاااا؟؟الان میاااااام
ا.ت با خنده گشیو قطع کرد که چیزی نکشید چویی پرید روش که باهم افتادن
چویی_دلم برات تنگ شده بوووود دخترر
+منم منم وای چویی له شدم پاشو از روم
بعد دو ساعت دل و قلوه بالاخره ت گف چه مرگشه
چویی_ینی تو الان میخوای بری دنبالش
+متاسفانه...میدونی از روزی که رفتم مدرسه باهم دعوا میکنیم هر روز خدا امروز دیدم نیومده دوستش گف رفته بوسان خواهرش عمل داره اومدم ببینم واقعا راست گفته
چویی_خب من میتونم کمکت کنم
+میشه الان بریم شهر من میخام برم دیدم کوک جونگی گف ۱ هفته اینجا میمونه
چویی_باشه باشه بیا بریم ایستگاه اتوبوس سوار شیم بریم
بیمارستان خواهر کوک رو پیدا کردیم
+سلام ببخشید ما دنبال یک دختر هستیم فامیلیش جئون عه اسمشو نمیدونم
پذیرش_ولی ما نمیتونیم اینجوری کسیو پیدا کنیم همراهی کسی داره؟
+عام....ع.عاره یک پسر همراهشه اسمش جئون جونگکوکه
پذیرش_بزارید ببینم.....اهیانا اسم دختره سولی باید باشه بله اتاق ۳۳۶
+ممنون
چویی_من نمیام خودت برو اینجا میمونم
+باشه
تند تند رفتم بالا اتاق ۳۳۶ در زدم که باز شد و با کوک رو به رو شدم
&ا.ا.ت؟
+هوم
&تو اینجا چیکار میکنی؟بوسانم منو ول نمیکنی نه؟
+خفه شو نگرانت شدم
&نگران من؟هه لابد بازم اومدی اینجاهم منو اذیت کنی...اگه میشه دست از این کارات بردار خواهرم عمل داره امروز نمیخام امروز اعصابم خورد بشه
+نگرانت شدم چون دوستت دارم...ولی تو اینو نمیفهمی اوکی نمیخواستم اذیتت کنم منو باش فقط چون غایب بودی تا بیمارستان در اتاق خواهرت اومدم تا فقط ببینم خوبی یا نه چقد ساده ام کاش نمیومدم...امیدوارم خدا به خواهرت سلامتی بده
&ا.ا.ت ص.صبر کن
+ولم کن نمیخام اعصابتو خورد کنم خواهرت مهم تره روز خوش
با دو رفتم پایین از پله ها بزور اشکامو کنترل کردم
چویی_خوبی؟چیشد چی بهت گف
+هیجی میشه بریم؟
چویی_صبر کن
ویو کوک
باورم نمیشه دختری که هرروز باهام دعوا میکنه و منو حتی میزنهههه اینجوری بهم بگه دوستم داره....اونوخ منه گاو کل این زمانی که پیش هم تو مدرسه بودیم تنها به اینکه چجوری بهش اعتراف کنم فک میکردم اون تو دو ثانیه گف
به خودم اومدم داشتم میرفتم دنبالش که یک دختر با موهای چتری اومد جلوم
چویی_به ا.ت چی گفتی که مث ابر بهار گریه میکنه
&اشتباهم اینه چیزی نگفتم میشه ادرس خونشو بهم بدی؟
چویی_ها؟
&چی؟
چویی_هیچی باشخ این ادرس خونشونه
ا.ت ویو
کل راهو گریه میکردم رسیدیم خونه تو حیاط صورتمو شستم رفتم داخل
اوما_دخترم کجا بودی
+اومدم اوما با چویی به سر رفتیم خونشون
اوما_خوبه بیا شام بخور
+باشه
سر سفره*
+اوما من فردا باید برگردم سئول...........
۵۲.۴k
۱۷ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.