پارت سیزدهم
پارت سیزدهم
با چیزی که گفت شوکه شدم
گائول: بابام میگه باید جدا شیم
میونگ: میخوای گوش بدی؟
گائول: نمیدونم، شاید اره
میونگ: بزن بغل پیاده میشم
گائول: وایسا با هم حرف بزنیم اینجوری نکن
میونگ: میشه فردا حرف بزنیم؟
گائول: نه نمیزنم کنار
میونگ: یا بزن کنار یا خودمو پرت میکنم بیرون
رسیدیم تو ترافیک
اومدم در ماشین و باز کنم پیاده شم که درو قفل کرد
میونگ: هیییی میگم درو باز کن
گائول: نمیکنم
میونگ:خودم فردا باهات کات میکنم اگه درو باز نکنی
درو باز کرد میخواست حرف بزنه که پیاده شدم
از زبون گائول: وقتی پیاده شد و رفت سریع دور زدم و ماشینو یه جا پارک کردم دنبالش رفتم
میونگ: داشتم با گریه از خیابون رد میشدم که یهو قلبم درد گرفت دستم رو قلبم بود و نمیتونستم تکون بخورم که دیدم یه کامیون داره سمتم میاد ترسیده بودم و نمیدونستم چکار کنم که دستم کشیده شد اون گائول بود
میونگ: ممنون که نجاتم دادی دستمو از تو دستش بیرون کشیدم و راه خودمو رفتم رفتم تو یه خیابون خلوت که به خونه راه داشت داشتم میرفتم که پام گیر کرد پشت یه سنگ و افتادم زمین اومدم بلند شم که دیدم پام پیچ خورده
گائول: داشتم دنبال میونگ میرفتم که پاش گیر کرد پشت سنگ و افتاد سریع رفتم سمتش بغلش کردم هرچی داد زد نکنم توجه نکردم و بردمش دکتر پاش تا چند روز درد میکرد ولی دیگه باید فردا میتونست راه بره
ـــــــــ ــــــــ فرداـــــــــ ـــــــــ
با میونگ اشتی کردم
با چیزی که گفت شوکه شدم
گائول: بابام میگه باید جدا شیم
میونگ: میخوای گوش بدی؟
گائول: نمیدونم، شاید اره
میونگ: بزن بغل پیاده میشم
گائول: وایسا با هم حرف بزنیم اینجوری نکن
میونگ: میشه فردا حرف بزنیم؟
گائول: نه نمیزنم کنار
میونگ: یا بزن کنار یا خودمو پرت میکنم بیرون
رسیدیم تو ترافیک
اومدم در ماشین و باز کنم پیاده شم که درو قفل کرد
میونگ: هیییی میگم درو باز کن
گائول: نمیکنم
میونگ:خودم فردا باهات کات میکنم اگه درو باز نکنی
درو باز کرد میخواست حرف بزنه که پیاده شدم
از زبون گائول: وقتی پیاده شد و رفت سریع دور زدم و ماشینو یه جا پارک کردم دنبالش رفتم
میونگ: داشتم با گریه از خیابون رد میشدم که یهو قلبم درد گرفت دستم رو قلبم بود و نمیتونستم تکون بخورم که دیدم یه کامیون داره سمتم میاد ترسیده بودم و نمیدونستم چکار کنم که دستم کشیده شد اون گائول بود
میونگ: ممنون که نجاتم دادی دستمو از تو دستش بیرون کشیدم و راه خودمو رفتم رفتم تو یه خیابون خلوت که به خونه راه داشت داشتم میرفتم که پام گیر کرد پشت یه سنگ و افتادم زمین اومدم بلند شم که دیدم پام پیچ خورده
گائول: داشتم دنبال میونگ میرفتم که پاش گیر کرد پشت سنگ و افتاد سریع رفتم سمتش بغلش کردم هرچی داد زد نکنم توجه نکردم و بردمش دکتر پاش تا چند روز درد میکرد ولی دیگه باید فردا میتونست راه بره
ـــــــــ ــــــــ فرداـــــــــ ـــــــــ
با میونگ اشتی کردم
۳.۸k
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.