سناریو
وقتی با دوستت و دوست پسر دوستت میری مهمونی و دوست پسر خود اونجا هست
نامجون: ا/ت بیا کارت دارم
(خودتون تصور کنید)
سوکجین : ا/ت هندسامت رو ول کردی رفتی با این *گریه *
( تو ذهنش: من ول میکنی نشونت میدم )
هوسوک : ا/ت اینجا چه خبره توضیح میخوام * عصبی *
ا/ت : اونجور که فک میکنی نیست *ترسیده*
هوسوک: پس چه جوریه؟ *داد*
( دعوا دیگه )
یونگی : ا/ت چرا بدون اینکه به من بگی اومدی مهمونی هاااا* داد*
جیمین :( ا/ت رو میبره تو یه اتاق ) چه غلطی کردی اینجا چیکار میکنی اون پسره کی بود کنارت هاااا*داد*
تهیونگ : ا/ت بدون اینکه به من بگی میای مهمونی آره؟ *ا/ت کلا ترسیده*
یه کاری میکنم این مهمونی که هیچ کل جهان صدات رو بشنون *عصبی*
جونگکوک :(با یه استایل خیلی دارک میاد سمتت) ا/ت بدون من میای مهمونی آره؟ یه پسرم کناره دیگه بد تر
* لحضه ای که ا/ت رو برد تو اتاق د یه قدم به سمت ا/ت بر میداشت ا/ت هم میرفت عقب *
کلا همشون عصبی بودن
امیدوارم خوشتون اومده باشه لطفا فالوم کنین لایک یادتون نره بابای😘
نامجون: ا/ت بیا کارت دارم
(خودتون تصور کنید)
سوکجین : ا/ت هندسامت رو ول کردی رفتی با این *گریه *
( تو ذهنش: من ول میکنی نشونت میدم )
هوسوک : ا/ت اینجا چه خبره توضیح میخوام * عصبی *
ا/ت : اونجور که فک میکنی نیست *ترسیده*
هوسوک: پس چه جوریه؟ *داد*
( دعوا دیگه )
یونگی : ا/ت چرا بدون اینکه به من بگی اومدی مهمونی هاااا* داد*
جیمین :( ا/ت رو میبره تو یه اتاق ) چه غلطی کردی اینجا چیکار میکنی اون پسره کی بود کنارت هاااا*داد*
تهیونگ : ا/ت بدون اینکه به من بگی میای مهمونی آره؟ *ا/ت کلا ترسیده*
یه کاری میکنم این مهمونی که هیچ کل جهان صدات رو بشنون *عصبی*
جونگکوک :(با یه استایل خیلی دارک میاد سمتت) ا/ت بدون من میای مهمونی آره؟ یه پسرم کناره دیگه بد تر
* لحضه ای که ا/ت رو برد تو اتاق د یه قدم به سمت ا/ت بر میداشت ا/ت هم میرفت عقب *
کلا همشون عصبی بودن
امیدوارم خوشتون اومده باشه لطفا فالوم کنین لایک یادتون نره بابای😘
۲۰.۰k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.