سناریو
(وقتی سرطان داری و اونا ولت میکنن و میرم با یکی دیگه و وقتی خوب شدی برمیگردن اما دیگه نمیخوایشون )🤎🤎
نامجون :ا ات خودتی
ات : ببخشید شما ...لطفا مزاحم نشین
ناراحت میشه و میفهمه دیگه دوستش نداری و سریع اونجا رو ترک میکنه
جین : داشت تو خیابون راه میرفت که تو رو دید
جین : چاگی من ...تویی ات
ات: هه بلاخره یادت اومد منم هستم ...چرا برگشتی من دیگه چاگی تو نیستم حالا هم برو
بدون اینکه بزاری حرفی بزنه میری
شوگا : تو کافه نشسته بود و منتظر بود قهوش آماده بشه که تو براش آوردی
شوگا :مرسی ...وایسا ...ات خودتی
ات: ببخشید لطفا مزاحم نشین کار دارم
شوگا : نه نرو من دلم برات...
ات : من دیگه دلی ندارم که بهت بدم تو اون موقع شکستیش حالا از دلت برام حرف میزنی .... متاسفم آقای مین دیگه جایی واست ندارم
بقیه رو پارت بعد میزارم
نامجون :ا ات خودتی
ات : ببخشید شما ...لطفا مزاحم نشین
ناراحت میشه و میفهمه دیگه دوستش نداری و سریع اونجا رو ترک میکنه
جین : داشت تو خیابون راه میرفت که تو رو دید
جین : چاگی من ...تویی ات
ات: هه بلاخره یادت اومد منم هستم ...چرا برگشتی من دیگه چاگی تو نیستم حالا هم برو
بدون اینکه بزاری حرفی بزنه میری
شوگا : تو کافه نشسته بود و منتظر بود قهوش آماده بشه که تو براش آوردی
شوگا :مرسی ...وایسا ...ات خودتی
ات: ببخشید لطفا مزاحم نشین کار دارم
شوگا : نه نرو من دلم برات...
ات : من دیگه دلی ندارم که بهت بدم تو اون موقع شکستیش حالا از دلت برام حرف میزنی .... متاسفم آقای مین دیگه جایی واست ندارم
بقیه رو پارت بعد میزارم
۵.۷k
۲۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.