چندپارتی تهیونگ
Part15
ات:خداحافظ بچه ها مراقب خودتون باشید
اعضا:باشه فعلا تو هم مراقب خودت باش
ات:اوکی(دروغ)
ات ویو:به سمت مکان مورد علاقم حرکت کردم درست حدس زدید دریا....دریا تنها جاییه که میتونم آرامش داشته باشم لبه ی ساحل که رسیدم از ماشین پیاده شدم گوشی و بقیه ی وسایلم رو برداشتم و به سمت صخره ای که تو ساحل بود حرکت کردم تقریبا صخره ی بلندی بود و ارتفاع نسبتا زیادی داشت یکم صبر کردم و گوشهام رو به صدای آرمش بخش دریا سپردم....اگه ازم بپرسید میگم دقایق آخر عمرم رو با شادی گذروندم البته شادی ام که نمیشه گفت .......میشه اسم آرامش و روش گذاشت خب پس ویراش میکنم دقایق آخر عمرم و با آرامش گذروندم ساعت دیگه ۴ صبح شده بود دیگه مطمئن شده بودم که همه خوابیده بودن و کسی منتظر من نبود البته حدس میزدم گوشیم رو گرفتم و به همه ی اعضا و خانواده ام پیام دادم و ازشون عذرخواهی کردم و حالا نوبت پیام دادن به تهیونگ و شوگا و جیمین بود پس اول شروع کردم به پیام دادن به شوگا و جیمین
رفتم تو صفحه ی چت خودم و شوگا و چت رو با سلام شروع کردم
پیام ات برای شوگا
-سلام شوگا
چطوری؟
امیدوارم حالت خوب باشه و همیشه بخندی از ته دلت و سالم باشی شاید برات سئوال باشه چرا این موقع از صبح پیام دادم ولی میخواستم بهت بگم که وقتی این پیام رو میخونی من دیگه تو این دنیا نیستم خواستم ازت خداحافظی کنم و بهت بگم که عاشق من نباش و عشقت نسبت به من رو تو قلبت دفن کن و خاک کن چون دیگه منی برات وجود نداره ......دنبال یه دختر دیگه ای باش دخترای زیادی هستن که لیاقت تو رو بیشتر از من دارن امیدوارم کسی که دوستش داری رو پیدا کنی و باهاش تشکیل خانواده بدی....خب ....مراقب خودت باش و قول بده که به خودت آسیب نزنی....خداحافظ برای همیشه
و ارسال رو زدم پیامی که برای جیمین هم نوشتم همینجوری بود و زیاد با هم فرق نداشتن
نوبت پیام دادن به تهیونگ شده بود دستام میلرزید دو دل بودم که پیام بدم یا ندم تهش انتخاب کردم که............
ادامه دارد.........
ات:خداحافظ بچه ها مراقب خودتون باشید
اعضا:باشه فعلا تو هم مراقب خودت باش
ات:اوکی(دروغ)
ات ویو:به سمت مکان مورد علاقم حرکت کردم درست حدس زدید دریا....دریا تنها جاییه که میتونم آرامش داشته باشم لبه ی ساحل که رسیدم از ماشین پیاده شدم گوشی و بقیه ی وسایلم رو برداشتم و به سمت صخره ای که تو ساحل بود حرکت کردم تقریبا صخره ی بلندی بود و ارتفاع نسبتا زیادی داشت یکم صبر کردم و گوشهام رو به صدای آرمش بخش دریا سپردم....اگه ازم بپرسید میگم دقایق آخر عمرم رو با شادی گذروندم البته شادی ام که نمیشه گفت .......میشه اسم آرامش و روش گذاشت خب پس ویراش میکنم دقایق آخر عمرم و با آرامش گذروندم ساعت دیگه ۴ صبح شده بود دیگه مطمئن شده بودم که همه خوابیده بودن و کسی منتظر من نبود البته حدس میزدم گوشیم رو گرفتم و به همه ی اعضا و خانواده ام پیام دادم و ازشون عذرخواهی کردم و حالا نوبت پیام دادن به تهیونگ و شوگا و جیمین بود پس اول شروع کردم به پیام دادن به شوگا و جیمین
رفتم تو صفحه ی چت خودم و شوگا و چت رو با سلام شروع کردم
پیام ات برای شوگا
-سلام شوگا
چطوری؟
امیدوارم حالت خوب باشه و همیشه بخندی از ته دلت و سالم باشی شاید برات سئوال باشه چرا این موقع از صبح پیام دادم ولی میخواستم بهت بگم که وقتی این پیام رو میخونی من دیگه تو این دنیا نیستم خواستم ازت خداحافظی کنم و بهت بگم که عاشق من نباش و عشقت نسبت به من رو تو قلبت دفن کن و خاک کن چون دیگه منی برات وجود نداره ......دنبال یه دختر دیگه ای باش دخترای زیادی هستن که لیاقت تو رو بیشتر از من دارن امیدوارم کسی که دوستش داری رو پیدا کنی و باهاش تشکیل خانواده بدی....خب ....مراقب خودت باش و قول بده که به خودت آسیب نزنی....خداحافظ برای همیشه
و ارسال رو زدم پیامی که برای جیمین هم نوشتم همینجوری بود و زیاد با هم فرق نداشتن
نوبت پیام دادن به تهیونگ شده بود دستام میلرزید دو دل بودم که پیام بدم یا ندم تهش انتخاب کردم که............
ادامه دارد.........
۱۴.۰k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.