مدرسه تسخیر شده p3
مدرسه تسخیر شده p3
ا/ت:بریم کلاس
میا:حالت خوبه؟
ا/ت: اره
نیکا:اوک
رفتیم سر کلاس نشستیم
معلم :بچه ها قراره برای چند هفته بریم اردو داخل مدرسه ی دیگه که اتاق خواب داره
نازنین(یکی از هم دست های ته کوک) :خانم مگه تو مدرسه ام اتاق داره
معلم :بله بدویید امشب وسایل تون رو جمع کنید فردا بریم
زنگ خورد با بچه ها خدافظی کردم رفتم
ا/ت:بابایی میشه اینو امضا کنی برم اردو
پ/ا:خیر
ا/ت:چرا (کیوت بازی)
پ/ا:چون باید بریم شرکت
ا/ت:مدرسه می بره تو رو خدا
پ/ا:نیکا میا میان
ا/ت:نیکا یه کلاس دیگست ولی میا اره
پ/ا:باشه برو
ا/ت:یسسسسسس
سریع وسایلمو جم کردم رفتم روی تختم خوابیدم
فردا صبح
دینگ دینگ (مثلا زنگه گوشیه)
ا/ت:اه
رفتم امده شدم رفتم مدرسه
میا پرید بغلم
میا:بابا تو راضی کردی خانم خانوما
ا/ت:راضی بود
معلم :خوب همه نشستین
همه:بله
انستا:خانم من موندم
معلم :بدو
اتوبوس راه افتاد
گوشیمو برداشتم با دوستم که اون ور اب هست چت میکنم
که خوابم برد
میا:ا/ت ا/ت رسیدیم
داشیم میرفتیم که...
خ
م
ا
ر
ی...
خماری بنظر تون برای ا/ت چه اتفاقی میوفته
دست ادمین تون پوکید
ا/ت:بریم کلاس
میا:حالت خوبه؟
ا/ت: اره
نیکا:اوک
رفتیم سر کلاس نشستیم
معلم :بچه ها قراره برای چند هفته بریم اردو داخل مدرسه ی دیگه که اتاق خواب داره
نازنین(یکی از هم دست های ته کوک) :خانم مگه تو مدرسه ام اتاق داره
معلم :بله بدویید امشب وسایل تون رو جمع کنید فردا بریم
زنگ خورد با بچه ها خدافظی کردم رفتم
ا/ت:بابایی میشه اینو امضا کنی برم اردو
پ/ا:خیر
ا/ت:چرا (کیوت بازی)
پ/ا:چون باید بریم شرکت
ا/ت:مدرسه می بره تو رو خدا
پ/ا:نیکا میا میان
ا/ت:نیکا یه کلاس دیگست ولی میا اره
پ/ا:باشه برو
ا/ت:یسسسسسس
سریع وسایلمو جم کردم رفتم روی تختم خوابیدم
فردا صبح
دینگ دینگ (مثلا زنگه گوشیه)
ا/ت:اه
رفتم امده شدم رفتم مدرسه
میا پرید بغلم
میا:بابا تو راضی کردی خانم خانوما
ا/ت:راضی بود
معلم :خوب همه نشستین
همه:بله
انستا:خانم من موندم
معلم :بدو
اتوبوس راه افتاد
گوشیمو برداشتم با دوستم که اون ور اب هست چت میکنم
که خوابم برد
میا:ا/ت ا/ت رسیدیم
داشیم میرفتیم که...
خ
م
ا
ر
ی...
خماری بنظر تون برای ا/ت چه اتفاقی میوفته
دست ادمین تون پوکید
۶۳۶
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.