فیک من بخاطر تو میمیرم: پارت بیست و هفت
مامانش رفت..منم رفتم دوش بگیرم..رفتم اتاق خودم که یادم اومد مامان بابای کوک اونجان پس رفتم اتاق کوک..هنوز حموم بود..محکم در زدم.
میا:جونگ کوک بیا بیرون من میخام برم حموم..
صدایی نیومد..دوباره محکمتر در زدم
میا:جونگ کوکککک بیا بیرونننن میخام برم حموممممم
یه دفعه در باز شدو کشیده شدم داخل حموم..کوک منو به دیوار حموم تکیه داد و لبامو وحشیانه بین لباش قرار داد..بعد از چند مین ازم جدا شد..
کوک:چرا تو..
میا:میخام دوش بگیرم
کوک:چرا اومدی اینجا؟
میا:برم با بابات دوش بگیرم؟برو بیرون
کوک:الان منو از حموم اتاق خودم که توی خونه ی خودمه بیرون میکنی؟
میا:نه..ولش کن بعدا میام
رفتم سمت در و خاستم بازش کنم که قفل بود..
میا:در قفله..
کوک با چشای بسته تو وان نشسته بود و آهنگ میخوندو بهم توجهی نکرد..اول فک کردم صدامو نشنید پس رفتم جلو دستمو زدم به شونش که متوجهم بشه..صداشو قطع کردو منو کشید تو وان..
میا:چیکار میکنی؟در قفله میخام برم
کوک:فعلا نمیشه..بیا یکم بازی کنیم چطوره؟
میا:بازی؟چی بازی؟
کوک که داشت لباسامو در می اورد..تیشرتمو کشید و تو چشام نگا کردو گفت:دکتر بازی،من عاشق این بازیم
میا: چیکار میکنی..
کوک:من دکترم..تو بیمار..بقیشم خودت میدونی..نه؟
میا:جونگ کوک ما دیشب انجامش دادیم..
کوک:...
وقتی مطمئن شدم راه فراری ندارم سعی کردم جوری رفتار کنم که عین قبل نباشه..
میا:پس من بیمارم تو دکتر..چجوری میخای بیماریمو درمان کنی؟ من به متخصص قلب نیاز دارم نه به دکترای معمولی.
کوک:من میتونم هر نوع دکتری باشم..قلبتو بزار در اختیار من تا درمانش کنم..
میا:جونگ کوک بیا بیرون من میخام برم حموم..
صدایی نیومد..دوباره محکمتر در زدم
میا:جونگ کوکککک بیا بیرونننن میخام برم حموممممم
یه دفعه در باز شدو کشیده شدم داخل حموم..کوک منو به دیوار حموم تکیه داد و لبامو وحشیانه بین لباش قرار داد..بعد از چند مین ازم جدا شد..
کوک:چرا تو..
میا:میخام دوش بگیرم
کوک:چرا اومدی اینجا؟
میا:برم با بابات دوش بگیرم؟برو بیرون
کوک:الان منو از حموم اتاق خودم که توی خونه ی خودمه بیرون میکنی؟
میا:نه..ولش کن بعدا میام
رفتم سمت در و خاستم بازش کنم که قفل بود..
میا:در قفله..
کوک با چشای بسته تو وان نشسته بود و آهنگ میخوندو بهم توجهی نکرد..اول فک کردم صدامو نشنید پس رفتم جلو دستمو زدم به شونش که متوجهم بشه..صداشو قطع کردو منو کشید تو وان..
میا:چیکار میکنی؟در قفله میخام برم
کوک:فعلا نمیشه..بیا یکم بازی کنیم چطوره؟
میا:بازی؟چی بازی؟
کوک که داشت لباسامو در می اورد..تیشرتمو کشید و تو چشام نگا کردو گفت:دکتر بازی،من عاشق این بازیم
میا: چیکار میکنی..
کوک:من دکترم..تو بیمار..بقیشم خودت میدونی..نه؟
میا:جونگ کوک ما دیشب انجامش دادیم..
کوک:...
وقتی مطمئن شدم راه فراری ندارم سعی کردم جوری رفتار کنم که عین قبل نباشه..
میا:پس من بیمارم تو دکتر..چجوری میخای بیماریمو درمان کنی؟ من به متخصص قلب نیاز دارم نه به دکترای معمولی.
کوک:من میتونم هر نوع دکتری باشم..قلبتو بزار در اختیار من تا درمانش کنم..
۲۱.۲k
۱۱ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.