تک پارتی (وقتی از خنده هاش متنفره....)
#سونگمین
#استری_کیدز
جدیدا بخاطر حجم زیاد هیت هایی که به دوست پسر ایدلت یعنی سونگمین میدادن...کمتر لبخند میزد و بیشتر خنده هاش رو با دستش میپوشند و این باعث شده بود براش نگران بشی.
.
به سمت حال پذیرایی میری که با سونگمین مواجه میشی.
روی مبل نشسته بود و به ویدیویی توی موبایلش میخندید.
لبخندی زدی و سریع گوشیت رو برداشتی و عکسی ازش گرفتی...
اما توی همون لحظه سریع سرش رو به سمتت چرخوند و لبخندش محو شد و سرش رو پایین انداخت
_ چرا ازم عکس گرفتی ؟
موبایلت رو با ناراحتی پایین آوردی
+ هی عزیزم چرا ناراحتی ؟
آهی کشید و روشو اونور کرد
_من... دوست ندارم وقتی نگاه نمی کنم از من عکس میگیری... عصبیم می کنه..
دستش را جلوی دهنش گرفت ، همون طور که همیشه وقتی لبخند می زد این کار رو می کرد.
به سمتش رفتی و کنارش نشستی
+متاسفم
آهی کشید
_ مهم نیست
دستش رو گرفتی و توی چشماش خیره شدی
+ عزیزم تو خیلی زیبایی
نیشخند کوچیکی زد اما بعد سریع لبخندش محو شد
_ هر چند من لبخند زیبایی ندارم
+لبخندهای تو... خنده های تو فوق العاده زیباست...هیچ کس لبخندی به زیبایی تو نداره عشق من
آهسته نیشخندی زد و نگاهت کرد
_ هیچ کس... واقعاً ؟
زمزمه کرد و لبخند کوچکی رو که سعی می کرد پشت دستش پنهان کنه رو حالا نمایان کرد
+ عشقم قسم میخورم خنده های تو بهترینه
_هوم... واقعا...؟
هر چی بیشتر ازش تعریف می کردی، لبخندش بیشتر می شد. در این مرحله هیچ راهی وجود نداشت که بتونه اونو پنهان کنه
+ واقعاً عزیزم واقعاً عشق من
با حرفات قند توی دلش آب شد و لبخند بزرگی بدون اینکه پنهانش کنه، بهت زد
+ عشقم...(دستات رو باز کردی ) حالا بیا توی بغلم
سونگمین با خوشحالی وارد آغوشت شد، بدنش را به تو تکیه داد و توی آغوشت احساس امنیت کرد
آروم دستهاش رو دور تو حلقه کرد ، سرش رو روی شونه ات گذاشت،
+عاشقتم
_ منم عاشقتم عزیزم
#استری_کیدز
جدیدا بخاطر حجم زیاد هیت هایی که به دوست پسر ایدلت یعنی سونگمین میدادن...کمتر لبخند میزد و بیشتر خنده هاش رو با دستش میپوشند و این باعث شده بود براش نگران بشی.
.
به سمت حال پذیرایی میری که با سونگمین مواجه میشی.
روی مبل نشسته بود و به ویدیویی توی موبایلش میخندید.
لبخندی زدی و سریع گوشیت رو برداشتی و عکسی ازش گرفتی...
اما توی همون لحظه سریع سرش رو به سمتت چرخوند و لبخندش محو شد و سرش رو پایین انداخت
_ چرا ازم عکس گرفتی ؟
موبایلت رو با ناراحتی پایین آوردی
+ هی عزیزم چرا ناراحتی ؟
آهی کشید و روشو اونور کرد
_من... دوست ندارم وقتی نگاه نمی کنم از من عکس میگیری... عصبیم می کنه..
دستش را جلوی دهنش گرفت ، همون طور که همیشه وقتی لبخند می زد این کار رو می کرد.
به سمتش رفتی و کنارش نشستی
+متاسفم
آهی کشید
_ مهم نیست
دستش رو گرفتی و توی چشماش خیره شدی
+ عزیزم تو خیلی زیبایی
نیشخند کوچیکی زد اما بعد سریع لبخندش محو شد
_ هر چند من لبخند زیبایی ندارم
+لبخندهای تو... خنده های تو فوق العاده زیباست...هیچ کس لبخندی به زیبایی تو نداره عشق من
آهسته نیشخندی زد و نگاهت کرد
_ هیچ کس... واقعاً ؟
زمزمه کرد و لبخند کوچکی رو که سعی می کرد پشت دستش پنهان کنه رو حالا نمایان کرد
+ عشقم قسم میخورم خنده های تو بهترینه
_هوم... واقعا...؟
هر چی بیشتر ازش تعریف می کردی، لبخندش بیشتر می شد. در این مرحله هیچ راهی وجود نداشت که بتونه اونو پنهان کنه
+ واقعاً عزیزم واقعاً عشق من
با حرفات قند توی دلش آب شد و لبخند بزرگی بدون اینکه پنهانش کنه، بهت زد
+ عشقم...(دستات رو باز کردی ) حالا بیا توی بغلم
سونگمین با خوشحالی وارد آغوشت شد، بدنش را به تو تکیه داد و توی آغوشت احساس امنیت کرد
آروم دستهاش رو دور تو حلقه کرد ، سرش رو روی شونه ات گذاشت،
+عاشقتم
_ منم عاشقتم عزیزم
۳۴.۰k
۰۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.