عشق و شکست پارت 10
جونگوک پرسید: تو هنوز تهیونگ رو دوست داری؟؟
ا/ت:خوب من اونو دوست داشتم ولی اون به من خیانت کرد نمی تونم انقدر سریع احساسم رو بهش عوض کنم ولی اون یه توصیه
جونگوک:عصبی میشه و می ره تو حیاط .
جونگوک:مگه اون چی داره (داد می زنه)
چان هیون:قربان
جونگوک:ها(داد)
چان هیون: پدر خانم مین سو دستور دادن که به یه مسافرت کاری برین ولی دخترشون باهاتون بیاد.
جونگوک:باشه
فردا صبح
ویو ا/ت
بیدار شدم توقع داشتم وقتی برگردم جونگوک رو ببینم ولی نبود. رفتم پایین اونجا هم نبود.
از چان هیون پرسیدم جونگوک کجاست؟!
امروز صبح با خانم مین سو به یه مسافرت کاری رفتن.
*ا/ت رفت تو اتاق
ا/ت:من براش عروسکم شب باهم بازی می کنه صبح میندازتم دور.(تو. ذهنش)
*یه هفته بعد
ویو ا/ت
چرا بهم زنگ نمی زنه؟! شمارمو داره که
همش مجبورم بشینم با گوشیم بازی کنم یا یا چان هیون حرف بزنم حوصلم سر رفتهههع(حوصلم سر رفته رو بلند می گه)
که یهو صدای وارد شدن ماشین به عمارت میاد چون تنها ماشین جونگوک می تونه وارد بشه پس فکر کردم جونگوکه ولی اون تهیونگ ...
ادامه دارد...
#فیک #سناریو #وانشات
ساریییی اگه بد بوددد.پارت قبلی حمایتش کم بوددد🥲
ا/ت:خوب من اونو دوست داشتم ولی اون به من خیانت کرد نمی تونم انقدر سریع احساسم رو بهش عوض کنم ولی اون یه توصیه
جونگوک:عصبی میشه و می ره تو حیاط .
جونگوک:مگه اون چی داره (داد می زنه)
چان هیون:قربان
جونگوک:ها(داد)
چان هیون: پدر خانم مین سو دستور دادن که به یه مسافرت کاری برین ولی دخترشون باهاتون بیاد.
جونگوک:باشه
فردا صبح
ویو ا/ت
بیدار شدم توقع داشتم وقتی برگردم جونگوک رو ببینم ولی نبود. رفتم پایین اونجا هم نبود.
از چان هیون پرسیدم جونگوک کجاست؟!
امروز صبح با خانم مین سو به یه مسافرت کاری رفتن.
*ا/ت رفت تو اتاق
ا/ت:من براش عروسکم شب باهم بازی می کنه صبح میندازتم دور.(تو. ذهنش)
*یه هفته بعد
ویو ا/ت
چرا بهم زنگ نمی زنه؟! شمارمو داره که
همش مجبورم بشینم با گوشیم بازی کنم یا یا چان هیون حرف بزنم حوصلم سر رفتهههع(حوصلم سر رفته رو بلند می گه)
که یهو صدای وارد شدن ماشین به عمارت میاد چون تنها ماشین جونگوک می تونه وارد بشه پس فکر کردم جونگوکه ولی اون تهیونگ ...
ادامه دارد...
#فیک #سناریو #وانشات
ساریییی اگه بد بوددد.پارت قبلی حمایتش کم بوددد🥲
۲۳.۰k
۰۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.