ایدل مورد علاقم part3
پارت 3
صبح روز بعد
جیمین-
با لگدای تهیونگ از خواب بیدار شدم
جیمین: بیدار شو تهیونگ
تهیونگ: بزار بخوابم*خواب الود
جیمین:امروز قراره بریم شرکت مینگ یو پاشو
به زور خودشو جموجور کردو رو تخت نشست
تهیونگ: جیمین!به نظرت اون دختره دیشب ، واقعا خواهره مینگ یوعه؟
جیمین: توهم گول قیافه معصومشو خوردی؟معلومه که نه اگه بود که مینگ یو میگفت
جیمین: مطمعنم یه ساسنگ فن بوده میخواسته یه دوربینی چیزی تو خونه کار بزاره خوب شد ازش عکس گرفتم
تهیونگ:واقعا عکس گرفتی؟
جیمین: هوم
تهیونگ: به نظرم نزارش تو بلک لیست شاید واقعا یکی دنبالش کرده
جیمین:توهم خیلی دلت براش سوخت
تهیونگ: کدوم ساسنگ فنی دستشو برای اینکه وارد خونمون بشه زخم میکنه
جیمین: فنا برامون جونشونم میدن
تهیونگ: این حد از اعتماد به سقفو از کجا اوردی
جیمین: با چشام دیدم که جون میدن
تهیونگ: خفه شو تو باید بهشون جون بدی نه اینکه جونشونو بگیری
جیمین: خیله خب بابا تو خوبی پاشو باید 2 شرکت باشیم
تهیونگ: اصن مینگ یو باهامون چیکار داره؟
جیمین: اون کاری نداره من کار دارم
تهیونگ: چیکار داری
جیمین: باید حساب این دختره رو برسونم
تهیونگ: ترو خدا ول کن شو دختره اگه معلوم بشه واقعا خواهره مینگ یو عه زنده به گورت میکنه
جیمین: مطمعنم نیست حالا پاشو
خودشو به پتو پیچوند
تهیونگ: من نمیام خودت برو
یه لگد زدم بهش
جیمین: پاشو گمشو
تهیونگ: چرا میزنی مگه مرض داری
بلند شدم بدون اینکه به حرفاش گوش کنم از اتاق زدم بیرون
تهیونگ:کجا میری میکشمت جیمین شییی
صورتمو شستمو رفتم تو اشپز خونه
که دیدم کوک سره یخچال داره یواشکی پر خوری میکنه
...
صبح روز بعد
جیمین-
با لگدای تهیونگ از خواب بیدار شدم
جیمین: بیدار شو تهیونگ
تهیونگ: بزار بخوابم*خواب الود
جیمین:امروز قراره بریم شرکت مینگ یو پاشو
به زور خودشو جموجور کردو رو تخت نشست
تهیونگ: جیمین!به نظرت اون دختره دیشب ، واقعا خواهره مینگ یوعه؟
جیمین: توهم گول قیافه معصومشو خوردی؟معلومه که نه اگه بود که مینگ یو میگفت
جیمین: مطمعنم یه ساسنگ فن بوده میخواسته یه دوربینی چیزی تو خونه کار بزاره خوب شد ازش عکس گرفتم
تهیونگ:واقعا عکس گرفتی؟
جیمین: هوم
تهیونگ: به نظرم نزارش تو بلک لیست شاید واقعا یکی دنبالش کرده
جیمین:توهم خیلی دلت براش سوخت
تهیونگ: کدوم ساسنگ فنی دستشو برای اینکه وارد خونمون بشه زخم میکنه
جیمین: فنا برامون جونشونم میدن
تهیونگ: این حد از اعتماد به سقفو از کجا اوردی
جیمین: با چشام دیدم که جون میدن
تهیونگ: خفه شو تو باید بهشون جون بدی نه اینکه جونشونو بگیری
جیمین: خیله خب بابا تو خوبی پاشو باید 2 شرکت باشیم
تهیونگ: اصن مینگ یو باهامون چیکار داره؟
جیمین: اون کاری نداره من کار دارم
تهیونگ: چیکار داری
جیمین: باید حساب این دختره رو برسونم
تهیونگ: ترو خدا ول کن شو دختره اگه معلوم بشه واقعا خواهره مینگ یو عه زنده به گورت میکنه
جیمین: مطمعنم نیست حالا پاشو
خودشو به پتو پیچوند
تهیونگ: من نمیام خودت برو
یه لگد زدم بهش
جیمین: پاشو گمشو
تهیونگ: چرا میزنی مگه مرض داری
بلند شدم بدون اینکه به حرفاش گوش کنم از اتاق زدم بیرون
تهیونگ:کجا میری میکشمت جیمین شییی
صورتمو شستمو رفتم تو اشپز خونه
که دیدم کوک سره یخچال داره یواشکی پر خوری میکنه
...
۶۲.۶k
۱۵ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.