پارت 1
ات : یه روز خسته کننده ی دیگه
رفتم لباسم رو پوشیدم و یه آرایش خیلی ساده کردم و موهامو دم اسبی بستم و کلا اماده شدم و به طرف مدرسه رفتم امروز رومخ ترین درس ها بود ریاضییی ، فارسیییی ورزشششش
اصلا این 3 تا رو دوست ندارم ولی خلاصه مجبورم تحمل کنم
رسیدم و با بدو بدو رفتم کلاس دیدم همه جمع شدن یه گوشه و همجا سرو صدا بود از کنارشون رد شدم و دیدم نورا هست نورا نه با من صمیمی هست نه دشمن دیدم داره گریه میکنه اونم چجور گریه ای داشت جیغ میکشید منم با داد گفتم چی شده
نورا : یه لبخند پرنگ زد
ات: تو فازت چیه
نورا : من عاشق شدم
ات یدفه دستامو از شونه هاش برداشتم و عصبانی بهش نگا کردم آخههه تو چه مرگتتت هست ها
دیدم دوست صمیمیم منو کشید طرف خودش
مینحی: ولش بیا
ات : اون چش شده
منحی: خب یه معلم ورزش دیگه اوردن اینبار زن نیست مرده خوشگل و جذاب بود کل مدرسه بعد دیدن اون دارن عر میکشن
ات: یعنی انقد جذابه
مینحی: اره خیلی خوشگل بود
ات : چی بگم
🕥 کلاس ریاضی شروع شد🕥
ات : داشتم به اون مرده که مینحی میگفت فک میکردم که کلا یه ساعت گذشت و زنگ خورد
رفتم لباسم رو پوشیدم و یه آرایش خیلی ساده کردم و موهامو دم اسبی بستم و کلا اماده شدم و به طرف مدرسه رفتم امروز رومخ ترین درس ها بود ریاضییی ، فارسیییی ورزشششش
اصلا این 3 تا رو دوست ندارم ولی خلاصه مجبورم تحمل کنم
رسیدم و با بدو بدو رفتم کلاس دیدم همه جمع شدن یه گوشه و همجا سرو صدا بود از کنارشون رد شدم و دیدم نورا هست نورا نه با من صمیمی هست نه دشمن دیدم داره گریه میکنه اونم چجور گریه ای داشت جیغ میکشید منم با داد گفتم چی شده
نورا : یه لبخند پرنگ زد
ات: تو فازت چیه
نورا : من عاشق شدم
ات یدفه دستامو از شونه هاش برداشتم و عصبانی بهش نگا کردم آخههه تو چه مرگتتت هست ها
دیدم دوست صمیمیم منو کشید طرف خودش
مینحی: ولش بیا
ات : اون چش شده
منحی: خب یه معلم ورزش دیگه اوردن اینبار زن نیست مرده خوشگل و جذاب بود کل مدرسه بعد دیدن اون دارن عر میکشن
ات: یعنی انقد جذابه
مینحی: اره خیلی خوشگل بود
ات : چی بگم
🕥 کلاس ریاضی شروع شد🕥
ات : داشتم به اون مرده که مینحی میگفت فک میکردم که کلا یه ساعت گذشت و زنگ خورد
۱۲.۸k
۲۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.