part4

پارت قبل :
(&اههه عالیههه خوب بزار همکارت رو معرفی کنم دازاایی ..)
[علامت چویا + ،علامت دازای_ ،علامت موری &]
..............................................................
_ اینجام موری سان
+هععههه تو اینجا چیکار میکنی بچه جون
_اههه مثل اینکه ضربه کار خودش رو کرده یادت رفته من عضو مافیام
&بسه دیگه بحث نکنین قراره همکاری داشته باشین نه دشمنی
+ههاا همکاری با این دراز بانداژیییی
_هویییی کوتوله هویج فک نکن منم خیلی مشتاقم هاا
&خوب نظر شما مهم نیست من انتخاب کردم و شما چاره ای جز قبولیش ندارین
اههه مثل اینکه مجبور بودم باهاش کنار بیام نگاهی پر حرص به سمتش انداختم و چشمام و بستم نفسی از روی حرص کشیدم و نگاهی به موری کردم و گفتم
+خیلی خوب قبوله
باز از اون لبخند های رو مخش زد و دستاش و بهم کوبید
&خیلی خوب عالیه پس بقیه اش به عهده خودتون
دستام و باز کردن و از جام بلند شدم
برگشتم به سمت دازای دیدم داره خیره نگام میکنه
+ چیه به چی نگا میکنی
_ هیچی تا حالا کوتوله هویج ندیده بودم برا همون
+ هه حالا دیدی دراز بانداژی
_ساکت شو کوتوله
+ تو خودت ساکت شو دراز
_بسه بهتره اماده شی بریم دلم میخواد هرچی زود تر تمومش کنیم
+ مطمئن باش حست دو طرفس


بالاخره حسم گرفت و گذاشتمش
کامنت نزارین و لایک نکنین دیه ن من ن شما