𝓑𝓪𝓭 𝓫𝓸𝔂
𝓑𝓪𝓭 𝓫𝓸𝔂
part:9
منم صبحونم رو خوردم و پاشدم رفتم بالا رو تختم کتاب گرفتم یکمشو خوندم که صدای در امد رفتم پایین کهههه
ویو تهیونگ
با بدبختی امدم خونه درو باز کردم که دیدم ات داره با نگرانی میاد پایین
چیشدهههه چرا اینجوری شدی
_به من دست نزن
....
ویو ات
من و اون اقاعه که به زود بردیمش بالا تو اتاقش که چقدر غر زد و تحدید کرد گذاشتیم تخت که گفتم
سری زنگ بزن دکتر خیلی خون ازش رفته
≈زنگ زدم ولی بر نمیداره
خب اگه اینجوری بمونه میمیره
اینجوری نمیشه من1 سال تو بخش پرستاری بیمارستان کار کردم یک چیزایی بلدم
باید دست به کار بشم اینجوری بمونه میمیره
_به من دست نمیزنی هاااا زنگ بزن دکتر بیاد
اصلا به حرفش گوش نکردم
شما اسمت چیه؟
≈f2
اف دو ایشش حالا هر چی دستاش رو بگیر
≈چشم
شرط🍓
لایک:12
کامنت:6
part:9
منم صبحونم رو خوردم و پاشدم رفتم بالا رو تختم کتاب گرفتم یکمشو خوندم که صدای در امد رفتم پایین کهههه
ویو تهیونگ
با بدبختی امدم خونه درو باز کردم که دیدم ات داره با نگرانی میاد پایین
چیشدهههه چرا اینجوری شدی
_به من دست نزن
....
ویو ات
من و اون اقاعه که به زود بردیمش بالا تو اتاقش که چقدر غر زد و تحدید کرد گذاشتیم تخت که گفتم
سری زنگ بزن دکتر خیلی خون ازش رفته
≈زنگ زدم ولی بر نمیداره
خب اگه اینجوری بمونه میمیره
اینجوری نمیشه من1 سال تو بخش پرستاری بیمارستان کار کردم یک چیزایی بلدم
باید دست به کار بشم اینجوری بمونه میمیره
_به من دست نمیزنی هاااا زنگ بزن دکتر بیاد
اصلا به حرفش گوش نکردم
شما اسمت چیه؟
≈f2
اف دو ایشش حالا هر چی دستاش رو بگیر
≈چشم
شرط🍓
لایک:12
کامنت:6
۶.۱k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.