تکپارتی هیسونگ
#تکپارتی هیسونگ
وقتی هر دوتاتون بازیگرین و جایزه بهترین کاپل رو میبرین
ا.ت و هیسونگ با هم یه فیلم بازی کرده بودند که حتی کارگردان هم فکر نمیکرد که این فیلم اینقدر معروف بشه
توی مراسم بودین خیلی هیجان داشتی ولی فکر نمیکردی که جایزه بهترین کاپل رو تو و هیسونگ ببرین بعد مدتی مجری داشت برندهها رو اعلام میکرد
مجری: جایزه بهترین کاپل سال میره به هیسونگ و ا.ت
خیلی تعجب کرده بودی که یهو هیسونگ دستش رو به طرف تو برد میخواست بلندت کنه با کمک که دست هیسونگ از جات بلند شدی و به سمت صحنه حرکت کردین
جایزه رو گرفتین هیسونگ جلوتر از بود و از مردم تشکر کرد حالا نوبت تو بود که با بقیه حرف بزنی
ا.ت: عه ممنون به خاطر همچین جایزهای خیلی خوشحال شدم از شما ممنونم که فیلم ما رو تماشا کردین و امیدوارم که خوشتون اومده باشه
بعد تموم شدن مراسم تو و هیسونگ به سمت خونتون رفتین چون هیسونگ دوست پسر تو بود ولی کسی از این خبر نداشت و دوست داشتین رابطهتون مخفیانه باشه و تو زمان و وقت خودش به بقیه اعلام کنین که با همدیگه رابطه دارین
به خونه رسیدین لباساتونو عوض کردین و هر کدوم یه دوش ۱۵ دقیقهای گرفتین
هیسونگ: ا.ت خیلی خوش گذشت مگه نه
ا.ت: آره خیلی خوش گذشت فکرشم نمیکردم این جایزه رو ما ببریم
هیسونگ: چرا مگه هر دوتامون خوشگل و جذاب نیستیم و به همدیگه نمیایم؟
از این حرف هیسونگ خندهای کردی و گفتی آره به همدیگه میایم
هیسونگ: حالا که اینطوریه نظرت چیه شب یکم خوش گذرونی کنیم
ا.ت: هممم فکر بدی نیست
هیسونگ بدون هیچ حرفی به سمتت اومد و شروع کرد به بوسیدن از لبات خلاصه شب بعد نماز خوندن صبح تو بغل هیسونگ بیدار شدی و هیچی دیگه بقیهشم من نمینویسم خودتون تصور کنین ببینین چی میشه دیگه والا
لایک میکنی یا با دمپایی بیفتم دنبالت؟ 😑🩴
وقتی هر دوتاتون بازیگرین و جایزه بهترین کاپل رو میبرین
ا.ت و هیسونگ با هم یه فیلم بازی کرده بودند که حتی کارگردان هم فکر نمیکرد که این فیلم اینقدر معروف بشه
توی مراسم بودین خیلی هیجان داشتی ولی فکر نمیکردی که جایزه بهترین کاپل رو تو و هیسونگ ببرین بعد مدتی مجری داشت برندهها رو اعلام میکرد
مجری: جایزه بهترین کاپل سال میره به هیسونگ و ا.ت
خیلی تعجب کرده بودی که یهو هیسونگ دستش رو به طرف تو برد میخواست بلندت کنه با کمک که دست هیسونگ از جات بلند شدی و به سمت صحنه حرکت کردین
جایزه رو گرفتین هیسونگ جلوتر از بود و از مردم تشکر کرد حالا نوبت تو بود که با بقیه حرف بزنی
ا.ت: عه ممنون به خاطر همچین جایزهای خیلی خوشحال شدم از شما ممنونم که فیلم ما رو تماشا کردین و امیدوارم که خوشتون اومده باشه
بعد تموم شدن مراسم تو و هیسونگ به سمت خونتون رفتین چون هیسونگ دوست پسر تو بود ولی کسی از این خبر نداشت و دوست داشتین رابطهتون مخفیانه باشه و تو زمان و وقت خودش به بقیه اعلام کنین که با همدیگه رابطه دارین
به خونه رسیدین لباساتونو عوض کردین و هر کدوم یه دوش ۱۵ دقیقهای گرفتین
هیسونگ: ا.ت خیلی خوش گذشت مگه نه
ا.ت: آره خیلی خوش گذشت فکرشم نمیکردم این جایزه رو ما ببریم
هیسونگ: چرا مگه هر دوتامون خوشگل و جذاب نیستیم و به همدیگه نمیایم؟
از این حرف هیسونگ خندهای کردی و گفتی آره به همدیگه میایم
هیسونگ: حالا که اینطوریه نظرت چیه شب یکم خوش گذرونی کنیم
ا.ت: هممم فکر بدی نیست
هیسونگ بدون هیچ حرفی به سمتت اومد و شروع کرد به بوسیدن از لبات خلاصه شب بعد نماز خوندن صبح تو بغل هیسونگ بیدار شدی و هیچی دیگه بقیهشم من نمینویسم خودتون تصور کنین ببینین چی میشه دیگه والا
لایک میکنی یا با دمپایی بیفتم دنبالت؟ 😑🩴
۴.۸k
۲۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.