نور بنفش زندگیم🤤💜
نور بنفش زندگیم🤤💜
#part9
ارسلان: بهتری
نیکا: یکم حالت تهوع دارم
ارسلان: الان دارو میخوری خوب میشی
بعد ده دیقه خدمتکار اومد و دارو رو داد به اندازه ای که دکتر گف بهش دادم
خب استراحت کن تا خوب بشی
نیکا: ن خوبم بریم
ارسلان: کجا
نیکا: اتاقت دیگه
ارسلان: اها ن استراحت کن فردا شب
نیکا: ن خوبم
ارسلان: مطمئن
نیکا: اره
ارسلان: بلند شد و رفتیم اتاقم درو بستم و...
نیکا: 😭😭
ارسلان: نیکا ببخشید نفهمیدم ببخشید
یکم اب ریختم براش
بیا اب بخور
نیکا: با گریه لبای خشکمو به لیوان زدم و با اب خیسشون کردم
دیگه نمیخام
ارسلان: ابو گذاشتم کنار
حموم ایتجا تو اتاقم هس بریم دوش بگیریم
نیکا: باشه
ارسلان: دوتا حوله برداشتم و رفتیم حموم بعد چن 10 دیقه اومدیم بیرون
صب کن لباس خابتو بیارم
لباسو اوردم و دادم بش و پوشید و تخت دراز کشید منم رفتم کنارش و خابیدم
نیکا: عه خاب بیدار شدم ارسلان خاب بود یکم فک کردم و به یه گوشع خیره شدم
ارسلان: نیکا
نیکا: بله
ارسلان: صب بخیر بیدار شدی
نیکا: صب توعم بخیره ارع
ارسلان: خوبی
نیکا: ارع بهترم
ارسلان: ساعت چنده
نیکا: گوشیمو نیوردم تو اتاقه
ارسلان: گوشیم کنارته رو میز
نیکا: گوشی گرفتم بیا
ارسلان: خب ببین ساعت چنده
نیکا: گوشیشو روشن کردم 101 پیام اومده بود ساعت 10 و 15 دیقس
ارسلان: اها من برم صورتمو بشورم توهم بیا برا صبحانه
نیکل: باشه بلند شدم و رفتم اتاقم صورتمو شستم و لباسامو عوض کزدم
چطوره؟
#part9
ارسلان: بهتری
نیکا: یکم حالت تهوع دارم
ارسلان: الان دارو میخوری خوب میشی
بعد ده دیقه خدمتکار اومد و دارو رو داد به اندازه ای که دکتر گف بهش دادم
خب استراحت کن تا خوب بشی
نیکا: ن خوبم بریم
ارسلان: کجا
نیکا: اتاقت دیگه
ارسلان: اها ن استراحت کن فردا شب
نیکا: ن خوبم
ارسلان: مطمئن
نیکا: اره
ارسلان: بلند شد و رفتیم اتاقم درو بستم و...
نیکا: 😭😭
ارسلان: نیکا ببخشید نفهمیدم ببخشید
یکم اب ریختم براش
بیا اب بخور
نیکا: با گریه لبای خشکمو به لیوان زدم و با اب خیسشون کردم
دیگه نمیخام
ارسلان: ابو گذاشتم کنار
حموم ایتجا تو اتاقم هس بریم دوش بگیریم
نیکا: باشه
ارسلان: دوتا حوله برداشتم و رفتیم حموم بعد چن 10 دیقه اومدیم بیرون
صب کن لباس خابتو بیارم
لباسو اوردم و دادم بش و پوشید و تخت دراز کشید منم رفتم کنارش و خابیدم
نیکا: عه خاب بیدار شدم ارسلان خاب بود یکم فک کردم و به یه گوشع خیره شدم
ارسلان: نیکا
نیکا: بله
ارسلان: صب بخیر بیدار شدی
نیکا: صب توعم بخیره ارع
ارسلان: خوبی
نیکا: ارع بهترم
ارسلان: ساعت چنده
نیکا: گوشیمو نیوردم تو اتاقه
ارسلان: گوشیم کنارته رو میز
نیکا: گوشی گرفتم بیا
ارسلان: خب ببین ساعت چنده
نیکا: گوشیشو روشن کردم 101 پیام اومده بود ساعت 10 و 15 دیقس
ارسلان: اها من برم صورتمو بشورم توهم بیا برا صبحانه
نیکل: باشه بلند شدم و رفتم اتاقم صورتمو شستم و لباسامو عوض کزدم
چطوره؟
۵۲.۶k
۰۴ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.