پارت ۱۹
پارت ۱۹
(فردا ساعت ۹ صبح)
امروز النا ساعت ۱۱ می رفت سر کارش و برای همین اون دوستش الان اومده بود اینجا
روی زمین نشستی و به دیوار پشتت تکیه دادی. از دیشب تا الان ذهنت درگیر حرفای النا بود . از وقتی که ازت پرسید چرا میخوابه به کارات ادامه بدی ، داشتی به این فکر می کردی که شاید نیاز نباشه مثل قبل باشی
خودتم میدونستی که میتونی یه جوری از اون آدما خلاص بشی ولی ... آره مشکل همینجا بود . چه دلیلی برای این کارت داری؟
هیچ امید و انگیزه و دلیلی برای این وجود نداره که بخوای از این زندگی و کارت جدا بشی . هیچ کسی نیست که بهت امید بده ، کسی برای همراهی کردنت وجود نداره .
اونایی که قبلا بودن ، الان وجود ندارن . تو دیگه خانواده یا دوستی نداری . خیلی وقته که تنهایی ولی از اول نتونستی این رو باور کنی صدای در زدن باعث شد از افکارت بیرون بیای
- آرکا ، دوستم رفت . میتونی بیای بیرون
در رو باز کردی
+ ساعت چنده؟
- تقریبا ۱۰ و نیم . من دیگه رفتم
+باشه
زمان واقعا برات سریع گذشته بود . چون کاری نداشتی تصمیم گرفتی یکم بخوابی . اینجوری از فکر کردن و یاداوری گذشته هم راحت می شدی
(فردا ساعت ۹ صبح)
امروز النا ساعت ۱۱ می رفت سر کارش و برای همین اون دوستش الان اومده بود اینجا
روی زمین نشستی و به دیوار پشتت تکیه دادی. از دیشب تا الان ذهنت درگیر حرفای النا بود . از وقتی که ازت پرسید چرا میخوابه به کارات ادامه بدی ، داشتی به این فکر می کردی که شاید نیاز نباشه مثل قبل باشی
خودتم میدونستی که میتونی یه جوری از اون آدما خلاص بشی ولی ... آره مشکل همینجا بود . چه دلیلی برای این کارت داری؟
هیچ امید و انگیزه و دلیلی برای این وجود نداره که بخوای از این زندگی و کارت جدا بشی . هیچ کسی نیست که بهت امید بده ، کسی برای همراهی کردنت وجود نداره .
اونایی که قبلا بودن ، الان وجود ندارن . تو دیگه خانواده یا دوستی نداری . خیلی وقته که تنهایی ولی از اول نتونستی این رو باور کنی صدای در زدن باعث شد از افکارت بیرون بیای
- آرکا ، دوستم رفت . میتونی بیای بیرون
در رو باز کردی
+ ساعت چنده؟
- تقریبا ۱۰ و نیم . من دیگه رفتم
+باشه
زمان واقعا برات سریع گذشته بود . چون کاری نداشتی تصمیم گرفتی یکم بخوابی . اینجوری از فکر کردن و یاداوری گذشته هم راحت می شدی
۳.۴k
۰۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.