p11
دختر:زیباترین دختر اینجارو بوس کن
جیمین:اممم...نمیشه اخه
دختر:چرااا...زودباش جیمینیییی
پ:
جیمین بلند شد و طرف یه دختری رف که راهش رو کج کرد و اوما روبه روم نشست کلافه دستش رو تو موهاش فرو برد و صورتم رو جلو میبرد خواستم ازش جدا بشم که لب.ش رو روی لپم گذاشت ...اخیییششش
نگاهی بهش انداختم که تو نگاهش غم دیدم این چش بود
پ:خوبی(اروم)
جیمین:عالیم قاصدک(با لبخند و بمو اروم😂🙂)
پ:
بهش لبخند زدم
رفت سرجاش نشست دوباره شیشه رو چرخوندن به جین و کوک افتاد
جین:بدترین کاری که تاحالا کرد
کوک:به عشقم سیلی زدم
پ:
با تعجببهش نگاه کردم که نگاهی بهمانداخت و ناراحت سرش رو پایین انداخت
هنوز تو شک بودم
با نیشگونی که گرفتن اخی گفتمو چرخیدم سمت دختره
دختر:بپرس
پ:از کی
ته:مننننن
پ:امممباش....تا حالا بهم دروغ گفتی
ته:.....
پ:خب؟
ته:ا اره
پ:😐
ته:لبخند ملیح*
پ:
جرئت حقیتمون به پایان رسید و دخترا راهی به خونه هاشون شدن هنوزم نفهمیدم کی بودن
وارد اتاقمشدمکه دستی دورمحلقه شد چرخیدم و کوکرو دیدم
کوک:متاسفم
پ:از چی
کوک:به خاطر اینکه ...(دستش رو نوازش وارانه رو صورتت میکشه)این صورت بی نقص از دست من سیلی خورد
پ:
اه کلافه ای کشید و بغلمکرد موهامرو بو کرد...ولی اینعادت جین بود
کوک:بخشیدیم؟
پ:حتما که میبخشمت داداشی
کوک:.....
پ:کوک؟
کوک:هوم
پ:چیشد؟
کوک:هیچی ولی
پ:...
کوک:بهم داداش نگو
پ:لبخند*
کوک:اه....من دیگه میرم اتاق خودم راستی فردا مدرسه هست ها ساعتت رو کوک کن
پ:باشه کوک میکنم اقای جئون
پ:
کوک لبخندی زد و بعد یه چشمک رفت
صبح:
پ:
عجله پاشدم که دیدملباسای فرمم تنمه...توی ماشینمهستم با تعجب به سمت راست و چپمنگاه کردم که با شوگا وجیهوپ مواجه شدم
پ:کی اینارو تنمکرد
شوگا:....
جیهوپ:شوگاگفتیم اروم...تهیونگ تنت کرده لاولی
شوگا:حرومی...
شرطا:
کامنت:۵۰
لایک:۶۰
جیمین:اممم...نمیشه اخه
دختر:چرااا...زودباش جیمینیییی
پ:
جیمین بلند شد و طرف یه دختری رف که راهش رو کج کرد و اوما روبه روم نشست کلافه دستش رو تو موهاش فرو برد و صورتم رو جلو میبرد خواستم ازش جدا بشم که لب.ش رو روی لپم گذاشت ...اخیییششش
نگاهی بهش انداختم که تو نگاهش غم دیدم این چش بود
پ:خوبی(اروم)
جیمین:عالیم قاصدک(با لبخند و بمو اروم😂🙂)
پ:
بهش لبخند زدم
رفت سرجاش نشست دوباره شیشه رو چرخوندن به جین و کوک افتاد
جین:بدترین کاری که تاحالا کرد
کوک:به عشقم سیلی زدم
پ:
با تعجببهش نگاه کردم که نگاهی بهمانداخت و ناراحت سرش رو پایین انداخت
هنوز تو شک بودم
با نیشگونی که گرفتن اخی گفتمو چرخیدم سمت دختره
دختر:بپرس
پ:از کی
ته:مننننن
پ:امممباش....تا حالا بهم دروغ گفتی
ته:.....
پ:خب؟
ته:ا اره
پ:😐
ته:لبخند ملیح*
پ:
جرئت حقیتمون به پایان رسید و دخترا راهی به خونه هاشون شدن هنوزم نفهمیدم کی بودن
وارد اتاقمشدمکه دستی دورمحلقه شد چرخیدم و کوکرو دیدم
کوک:متاسفم
پ:از چی
کوک:به خاطر اینکه ...(دستش رو نوازش وارانه رو صورتت میکشه)این صورت بی نقص از دست من سیلی خورد
پ:
اه کلافه ای کشید و بغلمکرد موهامرو بو کرد...ولی اینعادت جین بود
کوک:بخشیدیم؟
پ:حتما که میبخشمت داداشی
کوک:.....
پ:کوک؟
کوک:هوم
پ:چیشد؟
کوک:هیچی ولی
پ:...
کوک:بهم داداش نگو
پ:لبخند*
کوک:اه....من دیگه میرم اتاق خودم راستی فردا مدرسه هست ها ساعتت رو کوک کن
پ:باشه کوک میکنم اقای جئون
پ:
کوک لبخندی زد و بعد یه چشمک رفت
صبح:
پ:
عجله پاشدم که دیدملباسای فرمم تنمه...توی ماشینمهستم با تعجب به سمت راست و چپمنگاه کردم که با شوگا وجیهوپ مواجه شدم
پ:کی اینارو تنمکرد
شوگا:....
جیهوپ:شوگاگفتیم اروم...تهیونگ تنت کرده لاولی
شوگا:حرومی...
شرطا:
کامنت:۵۰
لایک:۶۰
۳۱.۷k
۲۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.